نشست بررسی وضعیت سوریه با حضور استاد ابومحمد ولید رییس مرکز مطالعات فلسطین و پژوهشهای استراتژیک لبنان و دکتر حسین رویروران، کارشناس مسایل منطقه در چهارمین دوره آموزشی امت واحده برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اتحادیه بین المللی امت واحده، دکتر ابومحمد ولید رئیس مرکز مطالعات فلسطین و پژوهش های استراتژیک در لبنان و حسین رویوران در چهارمین گردهم آیی سالانه امت واحده در قالب کارگاه به سوالات شرکت کنندگان در مورد سوریه پاسخ دادند. مهمترین سرفصل های این کارگاه به شرح ذیل است:   سوال: آیا بیداری اسلامی از ریل خود خارج شده است؟ رویوران: سوریه، صحنه طراحی شده دشمن برای درگیری های داخلی شیعه- سنی در سال 2006 که جنگ سی و سه روزه تمام شد، یک مقاله ای با قلم مارتین اندیک در روزنامه هاآرتص چاپ شد. بحث این بود که اسرائیل در مقابل حزب الله شکست خورد. تعبیر آن مقاله این بود که اسرائیل در مقابل ایران و حزب الله و تشیع شکست خورد. اسرائیل که نتوانست حزب الله را مهار کند، با چه ابزار دیگری غیر از اسرائیل می شود جریان اسلام گرای ایرانی را به تعبیر او، مهار کرد؟ مجموعه ای از پیشنهادات داده بود که یک تقابل شیعه - سنی انجام گیرد که توان هر دو طرف از بین برود، تا اسرائیل از این تهدید جدیدی که شکل گرفته نجات یابد. این یک تصویر از سال 85. دو سال پیش که بیداری اسلامی شروع شد، اولین جبهه ی تضاد مردم با غرب بود. چون مردم علیه نظام هایی قیام کردند که از طرف غرب حمایت می شدند و استمرار این ها اساسا مدیون غرب بود. بن علی 23 سال، قذافی 43 سال، عبدالله صالح 33 سال، مبارک 30 سال در حاکمیت دوام آوردند، فقط به خاطر حمایت غرب. مردم علیه این نظام ها قیام کردند و طبیعتا یک تضاد با غرب تعریف شد. غربی که نسبت به تضاد جدید غافلگیر شده بود، و همه تحلیلگران این را قبول دارند، به سرعت به سمت مدیریت تحولات رفت. غرب یک نظام عملگرا است و به سرعت می تواند تغییر موضع دهد و به سمت چگونگی مدیریت بحران رفت. اولین نتیجه ای که غرب دنبال کرد، این بود که این تضاد بین جوامع منطقه و غرب را به تضادی در درون جوامع منتقل و تبدیل کند. بیداری اسلامی در محیط کاملا سنی ایجاد شد، به جز بحرین. لذا این بار غرب و اسرائیل احساس خطر کردند، این که جامعه سنی تضاد های خودش را با غرب و اسرائیل دارد تعریف می کند. در مصر، همین که نظم مبارک تضعیف شد، رفتار عمومی به سمت حمله به سفارت اسرائیل بود. حمله به ایلات بود. 16 بار انفجار لوله انتقال گاز به اسرائیل بود. در تونس هم همین طور. یک جزیره ای در تونس به نام جروه است که هر ساله اسرائیلی ها می رفتند یک هفته جشن می گرفتند و یک خاخام در آن هست. همین که قیام شد، این پدیده از بین رفت. این نشان می دهد که این قیام های عربی یا بیداری اسلامی یا بهار عربی، با هر اسمی که بگذارید، ماهیت ضد غربی و اسراییلی دارد. لذا تصمیم امریکا براین شد که فتنه ای ایجاد شود که دو خطری که غرب را تهدید می کند در منطقه، در تقابل با هم قرار گیرند. متاسفانه صحنه ای که برای تولید این تضاد انتخاب شد، سوریه بود. هیچ گاه بحث شیعه و سنی در درگیری ها نبوده، در 1400 سال گذشته. آنچه به عنوان فتنه مذهبی می بینید، تولید صد درصد غرب است. متاسفانه در این فرایند، بسیاری شرکت کردند. دولت های عربی مثل عربستان و قطر. بسیاری از تشکل های موجود، سلفیون و تکفیری ها و حتی گاهی اخوان در این نقشه امریکا وارد شدند. گاهی افراد، یک سری از افراد تحت عنوان مفتی، فتواهایی دادند. البته این عام نیست. بسیاری هم مقابل این مسئله قرار گرفتند و با درک دقیق از تحولات منطقه، جلویش را خواستند بگیرند. در چنین صحنه ای، بحث سوریه و سرانجام سوریه تعیین کننده شرایط منطقه شده. اگر آن تدبیر تقابل و فتنه مذهبی به نتیجه برسد، منطقه وارد یک فرایند جدیدی می شود. اگر در سوریه شکست بخورد، شرایط دیگری خواهد شد. قطعاً سوریه نمی تواند بخشی از بیداری اسلامی باشد. چون در بیداری اسلامی، استقلال طلبی و قطع وابستگی همه جا از شاخصه های اصلی است. در حالی که در سوریه مخالفان، از طرف غرب و قطر و عربستان پول می گیرند. در بیداری اسلامی، جامعه به سمت همبستگی اجتماعی حرکت کرد. درست است اختلافات سیاسی بود، ولی شکاف های دروغینی که حکومت ها ایجاد کرده بودند برای استمرار حکومتشان، این ها پر شد. اما در سوریه، اساساً جنگ، تفرقه ایجاد می کند. اصلا غرب سوریه را بحرانی کرد، چون تحول در بیداری اسلامی بسیار وسیع بود.   سوال: چرا حماس به حزب الله نصیحت کرد که از سوریه خارج شود؟ دکتر ابومحمد: اکثریت رهبران حماس این اعتقاد را ندارند ما در یک فتنه بزرگ هستیم. همه روی این سوال فکر کنیم: آیا این اتفاقات سوریه به خاطر این است که سوریه دموکراتیک نیست و فساد در آن است؟ اگر این است که من قبل از سعودی و امریکا طرفدار این اعتراضات هستم. چون ما قائل به فساد در سوریه هستیم. اما امریکا دنبال اصلاح ما نیست بلکه امریکا میلیون ها دلار به گروه ها می دهد که فساد ایجاد شود. ما فساد موجود در سوریه را تایید نمی کنیم و طرفدار تغییر هستیم. ولی الان سوریه دارد عاقبت همراهی با مقاومت را می بیند. موشک های حماس در سوریه ساخته شده و آموزش داده شده. منطقه این جور نمی ماند. همه کشورها متحول خواهند شد. اما سوال این است که این تحولات به چه سمتی خواهد رفت؟ ما باید این تهدید خطرناک برای مقاومت را به دور از هرگونه تعصب مذهبی و نژادی تحلیل کنیم. در همین ماه 5 میلادی، با موسی ابومرزوق دیدار داشتم. گفتم مشکلی نیست اگر شما توصیه می کنید حزب الله خارج شود. ولی درخواست من این است که توصیه کنید که همه کشورها خارج شوند و مردم سوریه را رها کنند که خودشان تصمیم بگیرند. من معتقدم اکثریت رهبران حماس این اعتقاد را ندارند و محکوم می کنند همه دخالت ها در سوریه را. سوال: چرا بیداری اسلامی در جامعه سنی مذهب یک نقطه عطف به شمار می رود؟ رویوران: اخوان المسلمین از تبعیت اولی الامر به قیام علیه حاکم جائر رسید از زمانی که پیامبر ص از دنیا رفتند، اختلاف شیعه و سنی روی حکومت نبود. بلکه روی حاکم بود. شیعه معتقد است حاکم باید منصوب و معصوم باشد. اما اهل سنت معتقد بودند بر اساس نظام غلبه، کسی که قدرت می گیرد حاکم می شود و مصداق اولی الامر. این هزار و چهارصد سال به همین منوال ادامه یافته. شیعه حزب قیام شده بود چون ویژگی های مطلوبش را در این حکومت ها نمی دید. در زمان غیبت هم تئوری حاکم عادل و ولی فقیه را داشت. می گفت حاکم باید فقیه و شجاع و عادل باشد. شیعه شده بود حزب قیام. برادران اهل سنت هم شده بودند حزب حاکم . چون هر کس غلبه می یافت از او اطاعت می کردند. در بیداری اسلامی، اولین تحول فکری در این زمینه دقیقا شروع شد. جنبش اخوان المسلمین، یک جنبش مشخص سنی است. این ها به عنوان پیشروترین جریان سیاسی، در 1954 به دلیل اتهامی که بر ترور ناصر به این ها زده شد، به زندان رفتند. 1970 از زندان بیرون آمدند. یک حدیث مشترک در سنی و شیعه داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه. یک حدیث هم اهل سنت دارند: من مات و علی رقبته لم یکن بیعة، مات میتة علی غیر اسلام. همین که جمال ساقط شد، مرشد اخوان به دلیل این حدیث، با سادات بیعت کرد. بعد از ترور سادات، اخوانی ها وارد زندان شدند. اما بعد از بروز این که کار جمعیت الجهاد بوده، از زندان آزاد شدند و باز هم با مبارک بیعت کردند. اما در این انقلاب و بیداری اسلامی، اخوان و اهل سنت تصمیم گرفتند علیه همان حاکمی قیام کنند که با او بیعت کرده بودند. سه روز مفتی ها، بحث علمی کردند که آیا مبارک اولوا الامر هست یا نه. گفتند بر اساس استصحاب، و شیاع، او اولوا الامر است. اما اعتراض شد. گفتند پس باب اجتهاد را دوباره باز می کنیم. گفتند و من لم یحکم بامر الله فاولئک هم الکافرون. مبارک طبق این آیه کافر است. قرآن می گوید محمد رسول الله و الذین معه اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم. بر اساس این مصادیق قرآنی، مبارک اولوا الامر نیست. لذا اخوان وارد فرایند براندازی شدند. این اولین بار است که از صدر اسلام، هم شیعه و هم سنی در جست و جوی حاکم صالح هستند که عادل باشد و یحکم بما انزل الله باشد. اتحاد و ائتلافش مشخص باشد و اشداء علی الکفار و رحماء بینهم باشد. لذا تحولی در بین برادران اهل سنت اتفاق افتاد. غرب به شدت احساس خطر کرد. چون یک زمینه مشترک بین شیعه و سنی ایجاد شد. لذا تصمیم گرفت تقابلی بین شیعه و سنی ایجاد کند تا زمینه وحدت از میان برود. توطئه بزرگی برای جلوگیری از رفتن منطقه به سمت استقلال کامل، ایجاد کنند. اما در این زمینه، متاسفانه این را بدون حب و بغض بگویم، که بعضی از افراد وارد این فرایند شدند و ابزاری در اختیار دشمن شدند. همان طور که در افغانستان، بسیاری افغان های عرب وارد درگیری بین دو ابرقدرت شدند و امریکا هم فرستادشان که از شرشان خلاص شود. شدند سربازان بی جیره و مواجب دشمن.  الان متاسفانه در منطقه، بعضی از افراد خودفروخته رژیم های وابسته مثل عربستان و قطر، ابزاری در اختیار دشمن شده در اجرای یک توطئه. ولی افتخار شیعه این است که در یک زنجیره ی کنش و واکنش قرار نگرفته و حاضر نشده پازل دوم این توطئه را پر کند. بسیاری از افرادی که فریب خوردند و عملیات انتحاری انجام می دهند و شیعه می کشند، شیعه جبران نمی کند. در اسلام، کشتن یک نفر، مانند کشتن تمام بشریت است. چون جنایت علیه بشریت است.  و من قتل نفساً فکانما قتل الناس جمیعاً. تا الان یک شیعه هم عملیات انتحاری علیه اهل سنت انجام نداده. این نشان می دهد که بخشی از جامعه اسلامی، حواسش هست که در دام غرب برای نابودی شیعه و سنی نباید وارد شد. جای امیدی که وجود دارد، یکی اش همین است. البته تحولاتی که در سوریه هم اتفاق دارد می افتد، دارد زمینه های این توطئه را از بین می برد. قرار بود سوریه شروع یک سری حوادث باشد. اگر سوریه به نتیجه نرسد، حوادث دیگر هم ایجاد نخواهد شد.   سوال: چرا ایران و حزب الله تا این حد قائل به هزینه دادن برای بشار و نظام بعثی سوریه هستند؟ دکتر ابومحمد: اگر بحث بشار بود، نه حزب الله و نه ایران وارد نمی شدند با بیداری اسلامی، یک تضاد جدید تعریف شد. مردم علیه رژیم های وابسته به غرب عمل کردند، و طبیعتا تضاد جدی علیه غرب ایجاد شد. اما آنها هم بیکار نمی نشینند لذا آمدند تضاد جدیدی تعریف کردند که رویارویی با غرب فراموش شود و  غربی که از در بیرون رفته، به بهانه های مختلف در این درگیری جدید از پنجره وارد شود. این جنگ در سوریه، بر یک سری دروغ ها استوار است. در سوریه حزب بعث حاکم است که سکولار است. پس ایران نمی تواند دفاع ایدئولوژیک از این نظام بکند. اسد علوی است که اصلا ربطی به شیعه ندارد. اما در تبلیغات، این دو را یکی می کنند. در حالی که دفاع ایران و حزب الله از مقاومت سوریه است نه نظامش. بحث بشار نیست، بحث این است که این نظام، علیه اسراییل است. در جنگ 33 روزه کنار حزب الله و در 22 روزه کنار مقاومت ایستاده. لذا از نظر دشمن باید نابود شود. ولی برای نابودیش، درگیری شیعه سنی را بهانه کرده اند. با این ترفند، به حدی تکفیری در سوریه جمع شد که به لبنان و عراق هم سرریز شد. الان شرائط لبنان، به شدت شکننده است. در عراق، دو سه ماه دولت جرئت نمی کرد وارد استان های غربی شود. امنیت کشورهای خاورمیانه به یکدیگر مرتبط است. مخصوصا آنچه در سوریه جاری است قطعا بر منطقه تاثیر دارد. امیر قطر اولین قربانی مسائل سوریه بود. به نظر من در ترکیه هم تاثیرات موضع دولت ترکیه در پرونده سوریه قطعا در اعتراضات مردمی تاثیرگذار بوده. لذا بحث بشار و سوریه نیست. خطر همه کشورها را تهدید می کند. اگر بحث بشار بود، نه حزب الله و نه ایران وارد نمی شدند. بحث جایگاه مقاومتی سوریه است که اگر سقوط کند، معادله مقاومت عوض می شود و اسراییل قدرتمند می شود. اسراییلی که در چند جنگ شکست خورده ، وضعیت تهاجمی پیدا می کند. در حالی که مقاومت در سال های اخیر در حوزه نظامی اسرائیل را شکست داده و این روند ادامه پیدا خواهد کرد. بنابراین این پاتک دشمن است. دشمنان همه جمع شده اند. از ترکیه تا عربستان و قطر و... . همین شاخص کافی است که بفهمیم این ها ابزار چه کسی هستند. بحث شیعه سنی و بشار علوی نیست. برادران اهل سنت، به ما نزدیک تر از علوی ها هستند. چون سنی نماز می خواند، روزه می گیرد و حج می رود. در حالی که علوی ها دچار انحرافات شدید دینی هستند. نماز و روزه و حج ندارند. به همین دلیل، بحث این است که دفاع از سوریه برای فلسطین و مقاومت است. برای معادله ی رویارویی با اسراییل است. این تصویر را از معادله سوریه داشته باشید. سید حسن نصر الله روحانی و مجتهد است و می داند فتوا دادن به رفتن به سوریه و کشته شدن، مسئولیت شرعی دارد. این گونه نیست که در سیستم دینی، فتوای سیاسی داده شود و البته اگر بر مبنای دین استوار باشد کشته هم دادیم دادیم اما بدون درک دقیق، نمی توان حکم به ریخته شدن حتی یک قطره خون داد.   سوال: شکست سوریه در جنگ فعلی چه تاثیراتی بر معادلات منطقه دارد؟ رویوران: الگوی مبتنی بر نفرت دینی و دخالت اجانب در منطقه گسترش می یابد. رویوران: سوریه شروع یک سری حوادث است. ارتش سوریه، آخرین تهدید برای اسراییل است. در لبنان که ارتشی نیست. اردن و مصر و تشکیلات خودگردان، همه قراردادهایی را با اسرائیل امضا کرده اند. ارتش سوریه مانده است. لذا استکبار، ارتش سوریه را مقابل سلفی های تکفیری قرار داد، که از هرکدام کشته شود، به سود آنها است. همه جمع شدند از ارتجاع و غرب که این کار را انجام دهند. اتفاقی که افتاده، به عنوان یک الگو بود. معمولا ارتش در یک نقطه درگیر می شود. ولی ناگهان، ترکیه کل مرزش را آزاد کرد. در لبنان هم اصلا ارتشی نیست و مرز کلاً آزاد شد. اگر این الگو موفق شود، همه منطقه در معرض این الگو قرار می گیرند. عراق هم همین گونه است. حتی ایران. 8000 کیلومتر مرز آبی و خاکی داریم. اگر این الگو موفق شود، ارتش و سپاه روی هم هم نمی توانند مقاومت کنند. باید در همین سوریه، این الگو شکست بخورد. وگرنه غرب، این الگو را در وضعیت تهاجمی گسترش می دهد. این الگو، مبتنی بر نفرت دینی است. نقض مقررات بین المللی، دخالت در داخل کشورها، نقض حاکمیت و این که افرادی از کشورهای دیگر، برای سوریه تعیین تکلیف کنند. حال آنکه اولویت جهان اسلام، مسئله فلسطین است. فلسطینی ها نوک حمله اند. جهان اسلام، وظیفه پشتیبانی دارد که در حال حاضر فقط ایران دارد این کار را می کند. بقیه کشورهای اسلامی هیچ کدام این کار را نمی کنند. امیر قطر اعلام کرد 400 میلیون دلار به فلسطینی ها می دهد، چند حسابرس گذاشت که حماس یک دلار از این پول ها را فشنگ نخرد. در جنگ 8 روزه، این ایران بود که امکانات نظامی به فلسطین داد. لذا بحث سوریه، بحث توطئه علیه جهان اسلام است که از سوریه شروع کنند و با این توطئه، تک تک کشورهای اسلامی را تحت سیطره بیاورند.   سوال: چگونه می توان به این شبهه که درگیری های سوریه جنگ طایفی و مذهبی است پاسخ داد؟ دکتر ابومحمد: امثال سمیر جعجع در بین اهل سنت و یاسر الحبیب در بین شیعیان مزدور دشمنند من برای پاسخ به این سوال اشاره ای می کنم به داخل لبنان. در لبنان، عده ای از شیعیان و اهل سنت و مسیحیان موافق حزب الله و مقاومت هستند و دقیقا عده ای از شیعیان و اهل سنت و مسیحیان مخالف حزب الله و مقاومت. من می توانم اسامی این جریانات را به تفکیک نام ببرم. مثلا یکی از همپیمانان مخالف مقاومت که گفته می شود سنی است سمیر جعجع است که هزاران سنی را کشت، و نخست وزیر سنی لبنان را کشت. اما الان او در جبهه سنی های مخالف مقاومت است. در حالی که او در جنگ 82، یکی از مهمترین فرماندهان همراه و موافق اسراییل بود. جنایت صبرا و شتیلا را وقتی فرمانده فالانژها بود، همراه با اسراییل انجام داد. دشمن این دعوا ها را سنی - شیعه کرده، در حالی که مسئله اصلا این نیست. از آن طرف، در بین شیعیان چه کسی شبکه فدک را با پولی که از انگلیس گرفته بود ایجاد کرد؟ تخریب چهره شیعیان در جهان اسلام کارویژه یاسر الحبیب است. غیر از این است که دستگاه های امنیتی انگلیس پشت حمایت از این روحانی شیعه هستند؟ واضح است که کسانی که از افراطی های هر دو طرف حمایت می کنند، دشمنان اسلام هستند. نیروهای غربی هستند. درگیری اصلی بین الگوی مقاومت در مقابله با صهیونیست ها است و دشمن تلاش می کند تا این درگیری را به نزاع شیعه – سنی تقلیل بدهد.   سوال: در ابتدای بحثتان اشاره ای به تغییر بنیادین در نگاه اهل سنت داشتید. این تغییراتی که گفتید آیا در تفکر اخوان تجلی پیدا کرده یا الازهر؟ رویوران: سوال ما این است که چطور در سوریه، نباید از اولی الامر تبعیت کرد ولی در عربستان باید اطاعت کرد؟ اولا این را بگویم که استاد ابومحمد ولید، یک فلسطینی سنی است. این که می گوید ما فارغ از عصبیت و مذهب مسئله را ببینیم، بسیار مهم است. وگرنه همه می گویند نظام تک حزبی و تجربه حزب بعث، نظام خوبی نیست. ولی بحث این است که سوریه دارد کیفر حمایتش از مقاومت را می بیند. همه ما باید با تجرد از تعصب های کور مسئله را ببینیم. اما سوال، من منظورم وضعیت عمومی مردم است. یک مقدار هم اخوان است. در کتاب معالم الطریق سید قطب، بحثی باز می شود (بر خلاف اهل سنت که باب اجتهاد را بستند، در شیعه باب اجتهاد باز است. تفکر انقلاب اسلامی، در قالب جمهوری اسلامی بازتولید شد، اجتهاداً . اما اهل سنت اجتهاد ندارند، لذا باید برگردند به سلف صالح. سلفی معنای دقیقش می شود غیر اجتهادی. باید الگویی از گذشته قابل قبول بگیرد و تکرار کند)، سید قطب دو الگو را از سلف صالح مطرح می کند. یکی جامعه مکه و یکی مدینه. در مکه، اسلامگراها فقط دعوت کردند. اما در جامعه مدینه، جامعه دعوت تبدیل به جامعه جهاد شد. چون مشرکین آمدند برای جنگ، و در بدر مسلمین ناچار به دفاع شدند. از این جا به بعد شاهد جنگ های پی در پی بودیم. چه دفاعی و چه ابتدائی. زمانی که سید قطب این افکار را مطرح کرد، گفت ما باید فکر کنیم که در شرایط مکه هستیم که فقط دعوت کنیم یا در شرایط مدینه که علیه این جامعه که اجرای احکام را قبول ندارد، بجنگیم؟ همین جا سید قطب اعدام شد. قبل از این که مصداقی تعیین کند. یک مرتبه، جنبش اخوان دو شقه شد. یک سری گفتند ما شرایطمان مثل مکه است، یک سری می گویند مثل مدینه هستیم. آنها که گفتند تابع جامعه مکه هستیم، فقط دعوت کردند مثل اخوان. اما آنها که گفتند مثل مدینه ایم، جامعه را تکفیر کردند. اولین گروه تشکیل شده، نامش التکفیر و الهجرة بود. جامعه خودشان را تکفیر کردند و رفتند در کوه و بیابان. این که می بینید اینها اینقدر راحت خودشان را منفجر می کنند و زن و بچه مردم را می کشند، چون جامعه را همراه حاکم تکفیر کرده اند. اما یک سری هم سمت تکفیر نرفتند. سمت نفی تئوری غلبه در فقه اهل سنت رفتند و به سمت تئوری پیگیری حاکمیت صالح حرکت کردند. تحول اول، واپس گرایی است و همه جامعه را تکفیر می کند. این یک تفکر خیلی خطرناک است که امت اسلامی دارد هزینه بسیار سنگینی بابت این تکفیر می پردازد. اما در رویکرد دوم تغییر در پیگیری حاکم صالح، ایجاد شد. حال، بحث این که باید از اولی الامر تبعیت کرد، مطرح می شود. یک پارادوکسی ایجاد شده بین احادیث جعلی که در زمان اموی ها ایجاد شد که از اولی الامر تبعیت کنید ولو کان فاسقاً. یک کنفرانس در عربستان ایجاد شد به نام اطاعت از اولی الامر. سوال ما این است که چطور در سوریه، نباید از اولی الامر تبعیت کرد؟ ولی در عربستان باید اطاعت کرد؟ در سوریه چپ ها و کمونیست ها هم هستند. چرا کسی نمی گوید دعوا بین اسلام و کفر است و با چپها بجنگند؟ در مصر که هر دو طرف، هم لاییک دارد هم اسلامی، چرا نمی گویند دعوا بین اسلام و نفاق است؟ فقط در سوریه این ها را می گویند؟ این ها دروغ است. یا مثلا قرضاوی در موضوع سوریه گفت امریکا بیاید به اسلام کمک کند! این واقعا ممکن است؟ این واقعاً تصورهای توهمی است. امریکا اولین دشمن اسلام است. نمی تواند بیاید از اسلام دفاع کند. متاسفانه بحث های منطقه، طوری شده که حق و باطل را چنان در هم تداخل داده اند که حقیقت ناپیدا شده. شما باید با دین و هوش خودتان مسائل را شفاف سازی کنید. و الا این طور نیست که فقط سنی اشتباه کند. شیعیان هم اشتباه می کنند. خدمت آقای تسخیری بودم، در مورد یاسر حبیب صحبت می کرد. او به شدت در مورد اختلاف شیعه و سنی صحبت می کند در شبکه فدک. آقای تسخیری گفت من شک ندارم، والله که او عامل غرب است. آدم باید با دین خود نگاه کند. شفاف سازی کند. احتیاط شرعی هم بکند که در مورد تحلیل هایش باید جواب دهد. ممکن است خائن از گروه ما باشد یا از گروه دیگری.   سوال: درباره آینده سوریه و انتخابات سال آینده، چه پیش بینی دارید؟ دکتر ابومحمد: این که بتوانند جنگ داخلی را جمع کنند، خیلی بعید است می دانید که تحولات سوریه به سمتی می رود که نقشه خاورمیانه جدیدی را شکل دهد. این آرزوی ما و دوستان سوریه است که در این کشور انتخابات آزاد برگزار شود. مردم هر که را می پسندند انتخاب کنند. قطعا موانعی در میان خواهد بود، تروریست ها نمی خواهند این اتفاق بیفتد. ولی باید انتخابات انجام شود و دخالت خارجی انجام نشود. البته این که بتوانند جنگ داخلی را جمع کنند، خیلی بعید است اما اگر سوریه تجزیه شود، منطقه تجزیه خواهد شد. همان گونه که جنگ جهانی باعث شد منطقه با سایکس پیکو، تجزیه شود.   سوال: ایران می گوید طرفدار خواست مردم در حوزه بیداری اسلامی است. ولی در سوریه آنها را تروریست می داند. آیا این دوگانگی نیست؟ رویوران: این که از 38 کشور به سوریه می آیند و ناتو آنها را مدیریت می کند تروریسم است نه خواست مردم ایران، مردم را تروریست نمی داند. در سوریه استبداد و فساد و حاکمیت تک حزبی بوده است. خواست مردم در تغییر این واقعیت هم کاملا محترم است. اساسا انقلاب اسلامی، خودش نتیجه یک انقلاب مردمی بوده است. ما با هیچ حرکت مردمی نمی توانیم در تعارض باشیم. اما خواست مردم در سوریه جدا است که اتفاقا ما از نظام سوریه خواستیم ترتیب اثر دهد و قانون اساسی را تغییر داد. ولی آنی که در سوریه می جنگد و عربستان و قطر او را حقوق می دهند و اسلحه می دهند و از 38 کشور آدم به سوریه می آیند، و ترکیه و ناتو او را مدیریت میکند، این تروریسم است. فرد از عربستان و چچن و ... آمده می گوید این نظام استبدادی باید سقوط کند. مگر در عربستان که تو از آنجا آمده ای، نظام استبدادی نیست؟ این ها بازی با الفاظ است. البته خواست مردم محترم است. قطر سلاح به دستان را در دوحه جمع کرد. اما ما در تهران، سخت ترین معارضین را که سلاح به دست نگرفته اند جمع کردیم. کی گفته باید در سوریه دموکراسی نباشد؟ دو بار در تهران کنفرانس برگزار شد، فقط مخالفین دولت آمدند. معاون نخست وزیر، جمیل قطری، از قدیم به عنوان معارض بوده. ولی به ایران آمد و الان در سوریه پست دارد. در حالی که بسیاری از کسانی که سلاح به دست دارند علیه حکومت، از قدیم با سیستم امنیتی سوریه کار می کردند. مثلا عدنان ابو ناصر را با 50 هزار دلار خریدند. محمد حبش را با 5 میلیون . شیخ بعدرانی را با 1 میلیون. رفعت اسد هم که معلوم است. این ها با یک مدیریت پولی، تعدادی از افراد سرشناس جامعه را خریده اند. این که اسمش انقلاب نیست. انقلاب باید خودجوش باشد و خواست مردم در آن تجلی یابد. در سوریه یک حرکت مدیریت شده از بیرون اتفاق افتاده. برای همین است که ایران نمی تواند در کنار عربستان و ترکیه و قطر و اسراییل قرار گیرد. خدا رحمت کند امام را. گفت اگر دیدید با دشمن در یک صف هستی، به خودت شک کن. بازنگری کن که مبادا اشتباه کرده باشی.   سوال: برای مدیریت تصویر ایران و حزب الله چه باید کرد که به خاطر ورود نظامی به سوریه بیش از این در منطقه بدنام نشوند؟ دکتر ابومحمد: هدفشان تحریف واقعیت است. باید حقیقت را بیان کنیم  اول باید ببینیم که هدف این اقدامات گسترده رسانه ای چیست. آنها هدفی ندارند جز این که جهت صحیح مسیر را از حقیقت، منحرف کنند و تحریف واقع کنند. هجمه سنگین برای این است. ما باید در مقابلش، مسیر درست را برویم و حقیقت را بگوییم. مسئله این است که عقلا در مواجهه با تاریخ چه می کنند؟ عبرت می گیرند برای آینده. اما احمق ها تاریخ را نبش قبر می کنند برای خراب کردن آینده. باید بدانیم اگر تاریخ را بازخوانی می کنیم برای شناخت حساسیت ها و اختلافات است تا از کنارش عبور کنیم برای آینده ای روشن و وحدت نه برای نبش قبر و اختلاف بیشتر. ما باید دو نکته را توجه کنیم: تمرکز بر این نگرش در خوانش تاریخ. و ثانیا، این مسئله را تبیین کنیم که دعوا بین دشمنان مقاومت و مقاومت است. اگر این تبیین شود، واقعیت باز می گردد و مردم روشن می شوند. ما در مقابله با دشمن، اولا و دوما و سوما راهی جز جنگ با دشمن نداریم. و دو  سرنوشت نیز بیشتر نداریم: یا پیروزی مقاومت، یا کشتاری از امت اسلامی که سابقه نداشته. این مسئله تاریخی را بگویم که یک برده چه وقتی می پذیرد که برده باشد. دو شرط دارد: شرط اول این که در آب و غذا و اقتصادش و مسکنش وابسته به اربابش باشد. دوم این که فراموش کند تمدن و فرهنگ و هویت و داشته های خودش را.  شما دیدید که در سوریه، بعضی دستاوردهای علمی و صنعتی ایجاد شد. ولی دولت های دیگر عربی، جز وابستگی تام و کامل چیزی وجود ندارد. همه چیزشان را وارد می کنند. همه چیزشان وابسته به غرب است. درباره تابعیت فکری و تمدنی شان هم این نکته واضح است. دشمن شبکه هایی را راه انداخته است. یک دسته شبکه های تند مذهبی. یک دسته هم شبکه هایی مثل mbc و... که گسترش دهنده فساد هستند. این دو نوع شبکه در ظاهر مقابل هم هستند، ولی هدفی ندارند جز مشوه کردن چهره اسلام هم در بین اعراب و هم در غرب. اگر قرار است متولیان اسلام کسانی باشند که نبش قبر می کنند و جگر می خورند، این اسلام چه جذابیتی دارد؟ شما در زندگی سران عرب توجه کنید که چقدر غربزده اند. برخی شان عربی فصیح بلد نیستند. یا عربی محلی صحبت می کنند یا انگلیسی. حتی گاهی با هم انگلیسی صحبت می کنند. این نشان از ضعف گسترده شان دارد. ما با مقاومت مقابله کردیم با این روند. ولی کشورهای عربی و سرانشان همچنان نمی خواهند تن در دهند.   سوال: اول اینکه برخی می گویند سلفی ها علیه حاکم خودشان قیام نمی کنند اما جنگ علیه حکام دیگر منعی ندارد. ثانیا دولت سوریه نسبت به امنیت بقاع مبارکه چه کار کرده است؟ رویوران: جان یک مسلمان از بقاع متبرکه بالاتر است بحث اولی که گفتید که سلفی ها بر اساس تبعیت از اولی الامر خودشان به سوریه آمده باشند، درست نیست. این تابع بسط ید است. برای همین است که بعد از 11 سپتامبر در غرب، بسیاری از اقلیت های مسلمان آشکارا مطرح کرده اند که همین که از حاکمیت و بسط ید حاکمشان خارج شوند، تابع بسط ید جدید می شوند. این بحث مفصل است که متاسفانه وقت اجازه تفصیلش را نمی دهد. نکته دیگر اینکه همانگونه که قبلا گفتم اینها استانداردهای دوگانه است و بالاخره یک جا تناقضش روشن می شود. همین آقای بن لادن در زمان جنگ افغان ها علیه شوروی به افغانستان رفت. بعد از جنگ افغانستان، از بن لادن استقبال بزرگی در عربستان شد. اما بن لادن وقتی در جریان جنگ خلیج فارس دید نظام عربستان به راحتی بحث «لن یجعل الله للکفارین علی المومنین سبیلا» را نادیده گرفت و برای دفع صدام به آمریکا روی آورد و نیروهای عربستان تحت فرماندهی آمریکا می جنگند به تضاد با عربستان کشیده شد. لذا این دوگانگی رفتاری بالاخره مشخص می شود. در مورد بقاع متبرکه هم حدیثی داریم که در محضر پیامبر در مکه، غیبتی صورت گرفت. پیامبر فرمودند آبروی مومن  از مسجد الحرام بالاتر است. درست است که مثلا در مضجع حجر بن عدی جسارت شده، ولی جان یک مسلمان، از بقاع متبرکه بالاتر است. نباید اصول خودمان یادمان برود. البته نیروهایی از حزب الله در حضرت رقیه و زینب مستقرند. ولی دلیلش این است که نمی خواهند مثل قضیه سامرا، فتنه شود و جان های دیگری از دست برود. وگرنه جان مسلمان بالاتر است.   سوال: جنگ سوریه از جانب عربستان و قطر و ترکیه مدیریت می شود. برکناری امیر قطر چگونه در این الگو قابل تفسیر است؟ دکتر ابومحمد: بازگشت مقاومت به نقش آفرینی در منطقه به تغییر در قطر انجامید لازم است این را بدانید که در دولت های عربی، اصلا حاکمیت دولتی را شاهد نیستیم. ابزارهایی هستند که اسم های مختلفی دارند. همگی نیروهای تابع کامل هستند برای غرب. لذا در توازن قوا باید توجه کنیم که تحولات غرب، در منطقه تاثیر مستقیم دارد. درباره سوریه این را بگوییم که امریکا بعد از شکست در افغانستان، عراق، لبنان و فلسطین، تصمیم گرفتند دیگر وارد جنگ مستقیم در منطقه نشوند و به وکلایشان دستور بدهند که جنگ نیابتی از جانب آنها بکنند. با این کار، با یک تیر چند نشان می زنند. با نبش تاریخ و تاکید بر اختلافات مذهبی، می خواهند جلوی پیشرفت امت اسلامی را بگیرند. امت اسلامی، یکی با دیگری درگیر شود. به تعبیر یک روزنامه اسراییلی، رهایشان کنید که همدیگر را بکشند و خودکشی کنند. از آن طرف، همزمان بتوانند سلاح های بیشتری را بفروشند. با اسم تهدید ایران، وکلایشان را تجهیز کنند. و با همین وسیله، بحران مالی غرب را مقداری کنترل کنند. و بتوانند از این طریق، یک نقشه جدیدی را در منطقه به حسب توانی که خواهند داشت، طراحی کنند. می خواستند در عرض چند ماه این مسئله را در سوریه به نتیجه برسانند و ضربه ای به مقاومت بزنند. ولی اوضاع، برعکس شد. و این بازگشت مقاومت به نقش آفرینی در منطقه در مسئله سوریه بود که به تغییر در قطر انجامید. چون پروژه شان در سوریه، شکست خورد.




مطالب مرتبط

کارگاه ارائه تجربیات اتحادیه بین المللی امت واحده

کارگاه ارائه تجربیات اتحادیه بین المللی امت واحده

کارگاه تجربه نگاری اتحادیه بین المللی امت واحده به مدت دو روز با هدف ارائه اقدامات موفق مردمی عرصه بین الملل با سهمیه ویژه فعالین بین الملل در روز های چهارشنبه و پنج شنبه مورخ ۸و۹ ...

|

کارگاه ارائه تجربیات اتحادیه بین المللی امت واحده

کارگاه ارائه تجربیات اتحادیه بین المللی امت واحده

کارگاه تجربه نگاری اتحادیه بین المللی امت واحده به مدت دو روز با هدف ارائه اقدامات موفق مردمی عرصه بین الملل با سهمیه ویژه فعالین بین الملل در روز های چهارشنبه و پنج شنبه مورخ ۸و۹ ...

|

رویداد ایده پردازی در موضوع روابط بین المللی جوانان ایرانی

رویداد ایده پردازی در موضوع روابط بین المللی جوانان ایرانی

هفتمین دوره آموزشی-تشکیلاتی اتحادیه بین المللی امت واحده با عنوان "رویداد ایده پردازی در موضوع روابط بین المللی جوانان ایرانی" با حضور افراد و اساتید مختلف، از 17 تا 19 شهریور ماه دراردوگاه آبعلی برگزار شد.

|

هفتمین دوره آموزشی اتحادیه بین المللی امت واحده

هفتمین دوره آموزشی اتحادیه بین المللی امت واحده

اتحادیه بین المللی امت واحده اعلام کرد هفتمین دوره آموزشی ویژه خود را با برگزاری رویداد ایده پردازی در موضوع "روابط بین المللی جوانان ایرانی" در روزهای 17 الی 19 ...

|

جریان شیرازی عمق استراتژیک ایران را نشانه رفته!
دوجریان دور کننده جهان اسلام از انقلاب اسلامی

جریان شیرازی عمق استراتژیک ایران را نشانه رفته!
دوجریان دور کننده جهان اسلام از انقلاب اسلامی

وجه مشترک بحران سوریه و پس از آن عراق، با جریان شیرازی در این است که هر دو عملا عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته اند. بحران سوریه و عراق بدنه اهل سنت دنیا را از ایران جدا ساخته و جریان شیرازی نیز به دنبال جدا کردن شیعیان جهان از ایران است.

|