در حال بارگذاری ...

برخی منتقدین اخوان در ایران را کسانی تشکیل می دهند که به علت نگاه های ضدسنی، جنس مخالفتشان با اخوان المسلمین مطلقا اصیل نبوده و تنها ناشی از نگاه بسته و ایرانیزه آنها به مسائل بین الملل است. در عین حال این مساله نباید باعث شود حامیان جریانات اسلام گرا چشمشان را بر اشتباهات تاکتیکی و راهبردی اخوان المسلمین بسته و در موضع دفاع مطلق از ایشان قرار بگیرند.

نویسنده: حسین همازاده

نگاه به پدیده ها و مسائل بین المللی در ایران عمدتا همراه با عینک های سیاسی و تنها از یک منظر ایرانی-شیعی بوده است و نه با توجه به زمینه های اجتماعی و فرهنگی و بسترهای تاریخی شکل گیری آن پدیده؛ بی تردید «جماعت اخوان اخوان المسلمین» نیز از این قاعده مستثنی نبوده و هر کسی از ظن خود به رفتارشناسی رهبران آن پرداخته است. این مساله آن گاه اهمیت مضاعف می یابد که یک پای تحولات منطقه در سال های اخیر اخوانی ها یا وابستگان فکری آنها بوده اند.
 
زمینه های تاریخی شکل گیری اخوان المسلمین؛ از بحران خلافت تا بحران های داخلی
 
اخوان المسلمین در شرایطی در مصر تشکیل شد که از یک سو در محیط خارجی با شکست امپراطوری عثمانی در سال 1918 از نیروهای متفقین و اعلام رسمی الغای خلافت از سوی مجلس کبیر ملی جمهوری ترکیه در سال 1924 اندیشه سیاسی اهل سنت دچار خلا و بحران جدی شده و بحث های جدی بر سر مدل مشروع حاکمیت در میان متفکران جریان های مختلف فکری (لیبرال ها، ملی گرا، چپ ها، اسلام گرایان و ...) درگرفت. این بحث ها خصوصا در پازل کلی تر علل عقب ماندگی مسلمانان و توسعه غرب و دوگانه سنت- تجدد اهمیت مضاعفی می یافت. از سوی دیگر رشد روزافزون ناسیونالیسم مصری (خصوصا پس از نقش آفرینی حزب وفد در جریان استقلال مصر از انگلستان)، رواج اندیشه های چپ کمونیستی و فعالیت های جدی حزب کمونیست مصر با اندیشه های الحادی و ضد دینی، رواج مسیحیت از سوی مسیونرهای مسیحی و حضور نیروهای خارجی در مصر خصوصا انگلیسی ها در کانال سوئز جریانات و شخصیت های اسلامگرا را به نگرانی جدی و تلاش برای بازسازی ساختمان اندیشه سیاسی و تمرکز بر جنبه های اجتماعی اسلام (برای ارتباط با توده ها) کشاند و بدین سان اخوان المسلمین در سال 1928 با بهره گیری از نظرات و تجربیات سیدجمال الدین اسدآبادی و محمد عبده و رشیدرضا به عنوان سرآغاز جنبش های سیاسی ِ اسلامی قرن بیستم شروع به فعالیت کرد و در مرحله نخست فعالیت های خود (مرحله دعوت و تبلیغ) در مدت 10 سال با نبوغ ذاتی موسس آن امام حسن البنا و با سازماندهی دقیق و منظم و برنامه جامع در کمترین برآورد به بیش از پانصدهزار عضو رسمی در داخل مصر رسید.
 
از حسن البنا تا سید قطب؛ از اصلاح تا انقلاب
 
حسن البنا ضمن اعتقاد به اتحاد مسلمانان و لزوم پرهیز از جدل های مذهبی و فرقه ای و همچنین اعتقاد به لزوم برپایی حکومت اسلامی با در پیش گرفتن روش تدریجی دعوت و تبلیغ و پرورش و اصلاح با اتخاذ رویکردی واقع گرایانه در مواجهه با حکومتها قائل به دعوت نخبگان و نصیحت مسئولین و حتی اصلاح سیستمی از طریق مشارکت در انتخابات بود و شخصا دو مرتبه کاندیدای پارلمان شد که هر دو بار با کارشکنی و تزویر انگلستان و دولت وقت مصر امکان حضور در پارلمان را نیافت. او البته از روش های مبارزات مدنی نظیر تظاهرات های دانشجویی و مردمی در مواجهه با کرنش های دولت در برابر انگلستان نیز استفاده کرد. البنا هیچ گاه جوامع موجود را متهم به کفر یا متصف به جاهلیت نکرد و شاخه نظامی اخوان را نیز در جنگ 1948 با همکاری افسران آزاد علیه صهیونیست ها بکار گرفت و نه در فضای داخلی و در مقابل تندروی های برخی اعضا و استفاده از خشونت در فضای داخلی مصر (مانند ترور یک قاضی برجسته مصری یا ترور نخست وزیر وقت مصر نقراشی پاشا) موضع مخالف گرفت و بدین سان الگویی تمام عیار از اسلام سیاسی مبارزه جو و در عین حال معتدل در ساختار اندیشه سیاسی اهل سنت به نمایش گذاشت که تجلی آن در اصول 20 گانه ای است که به مثابه مانیفست اخوان المسلمین در کنگره پنجم آن ارائه نمود.
 
در عین حال با کشته شدن حسن البنا در سال 1949 عملا اخوان المسلمین از لحاظ فکری به دو شاخه متمایز تقسیم شد. از یک سو مرشدهای بعدی اخوان متعلق به نظام فکری حسن البنا و مخالف بکارگیری روش های خشونت آمیز بودند و از سوی دیگر غیر از زمینه بیرونی رادیکال شدن اخوان (اعلام رسمی تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 و نخستین جنگ اعراب و اسرائیل) سیدقطب قرار داشت که پس از پیوستن به اخوان المسلمین در سال 1951 با برخوردهای چکشی عبدالناصر (پس از ترور نافرجام 1954) مواجه شد و او نیز در کنار تمام رهبران و فعالان اصلی اخوان دستگیر و به زندان افتاد. قطب در دوران زندان و پس از اعدام ده ها تن از اعضای اخوان و شکنجه های دولت نسبت به سایر اعضا به این نتیجه رسید که شیوه اصلاح تدریجی و نصیحت پاسخگوی هدف بلندمدت تشکیلات نبوده و با این روش امکان تاسیس حکومت اسلامی وجود ندارد فلذا ملهم از افکار ابوالاعلی مودودی (رهبر جماعت اسلامی پاکستان) دست به تدوین نظریه ای انقلابی مبتنی بر یک ایدئولوژی جهادی زد که در مهمترین اثر او «معالم فی الطریق» تجلی یافت؛ کتابی که به عقیده برخی اهمیتش برای جنبش های اسلامگرا مانند کتاب «مانیفست» کارل مارکس برای کمونیست هاست. به طور خلاصه او این بحث را مطرح کرد که در شرایط فعلی مانند دوران پیامبر، نظام جاهلیت بر سراسر جهان حکم فرما شده و وظیفه مسلمانان آن است که از نظام جاهلیت و طاغوت فاصله بگیرند و با کسب آمادگی های لازم، خود را برای نابودی رژیم های ظالم و رسیدن به قدرت آماده کنند و در مرحله بعد آماده اقامه نظام اسلامی در سراسر جهان شوند. این نظریات که شبیه آن (طرح جامعه هند به مثابه دارالکفر و ضرورت هجرت به دارالاسلام) نخست در محیط شبه قاره مطرح شده بود به مثابه نوعی انقلاب در فقه سیاسی سنتی اهل سنت که قائل به ضرورت تبعیت از خلیفه و حاکم بودند ایفای نقش کرد و سیدقطب به مثابه پیشرو در این زمینه در فضای مصر شناخته شد چرا که حتی رشید رضا نیز بنا به اصل «الضرورات تبیح المحظورات» قائل بود که خلیفه حتی اگر ظالم باشد هم باید بنا به ضرورت از او تبعیت کرد چرا که در غیر این صورت فتنه و هرج و مرج جامعه را فرا می گیرد.
 
اگرچه میان تحلیلگران در اینکه آیا این نظریه فی نفسه رادیکال است یا برداشت های غلط از آن زمینه افراط گرایی در میان جنبش های اسلامی را فراهم کرده اختلاف نظر است علی ای حال در این نکته اتفاق نظر وجود دارد که آراء سید قطب به مثابه مانیفست نظری گروه های جهادی و حتی تکفیرگرا زمینه های تشدید انشقاق میان جریان اسلام گرای سیاسی را فراهم کرد.
 
در خود اخوان المسلمین هم این انشقاق به طور جدی ظهور و بروز پیدا کرد. مرشد وقت اخوان (حسن الهضیبی) در کتابی با عنوان «دعاة لا قضاة» (دعوت کنندگان و نه قضاوت کنندگان) به افکار سید قطب واکنش نشان داد و بر این مطلب تاکید کرد که اخوان باید مطابق مشی امام الموسس (حسن البنا) رویکرد تبلیغی و پرورش و دعوت و نصیحت و هدایت را پیشه سازند و از قضاوت و ارزش گذاری و به تبع آن اعمال قهرآمیز پرهیز کنند و طرح مسائلی مانند جاهلیت و مبارزه مسلحانه علیه حکومت خروج از منهج فکری حسن البناست.
 
همین دوگانگی باعث شد برخی از افراد نسل جوان و طبیعتا انقلابی تر اخوان با نگاه انتقادی به مشی محافظه کارانه رهبران از اخوان المسلمین انشعاب کرده و با پیوستن سایر اسلام گرایان جهادی در دهه 1970 چهار سازمان اصلی با رویکرد برخورد قهرآمیز و مسلحانه را در داخل مصر را شکل بدهند: سازمان آزادی بخش اسلامی به رهبری صالح سریه، جماعة المسلمین (یا التکفیر و الهجره) به رهبری شکری مصطفی، سازمان الجهاد به رهبری عبد السلام فرج و جماعة الاسلامیه به رهبری کرم زهدی و عصام درباله که تمامی آنها از افکار سیدقطب تاثیر پذیرفته بودند. (همکاری دو سازمان اخیر منتهی به ترور انورسادات شد) سرکوب شدید اسلام گرایان جهادی در مصر پس از ترور انور سادات همراه شد با حمله شوروی به افغانستان (در دسامبر 1979) و نهایتا تجمیع بسیاری از نیروهای جهادی و بعضا افراطی و تکفیرگرای سرتاسر جهان در افغانستان و تشکیل سازمان القاعده که زمینه های شکل گیری و تکامل آن اگرچه بسیار جذاب اما از عهده این یادداشت خارج است.
 
در سوی دیگر نیز رهبران جریان بنایی در داخل اخوان تمرکز بر اسلام اجتماعی و همچنین ورود به مشارکت سیاسی و مبارزات انتخاباتی در اتحادیه های صنفی و انتخابات های پارلمانی را در دستور کار خود قرار دادند. ذکر این نکته ضروری است که وابستگان فکری سید قطب تنها جهادیون و کسانی که به مبارزات قهرآمیز علیه حکومت دست زدند نبودند بلکه بسیاری از شاگردان و علاقه مندان سیدقطب همچنان عضو اخوان باقی ماندند اما جریان رهبری اخوان عمدتا در اختیار مکتب حسن البنا بوده که جریان اصلاح طلب اخوان اوج آن را در دوران مرشدی «عمر تلمسانی» (سومین مرشد اخوان) می دانند.
 
تشدید اختلافات و سیطره جریان قطبی بر اخوان
 
دوگانه بنا- سید قطب که با تعابیر دیگری نظیر اصلاح – انقلاب یا اصلاح طلب- محافظه کار یا اصلاح طلب- اصولگرا نیز در محافل خبری و تحلیلی عرب زبان مطرح می شود در طول دهه های اخیر همواره وجود داشته تا آنکه در سال 2009 برای نخستین بار در تاریخ اخوان المسلمین مرشد عام وقت (مهدی عاکف) اعلام کرد تمایلی به ادامه فعالیت در سمت مرشد عام اخوان ندارد و خواستار برگزاری انتخابات برای انتخاب جایگزین خود شد (پیش از این هر مرشد تا زمان حیات در سمت خود ابقا می شد).
 
او بدین منظور از اعضای مجلس شورای جماعت اخوان المسلمین نظرسنجی کرد که آیا آنها موافق برگزاری زودهنگام انتخابات مکتب الارشاد و مرشد جدید هستند یا خیر؟ در نظرسنجی اول 56 درصد اعضای مجلس شورای جماعت رای به تاخیر انتخابات تا تشکیل مجلس شورای آینده دادند. اما در اقدامی عجیب نظرسنجی دومی پس از یک هفته با این متن از اعضا صورت گرفت: «آیا به نظر شما مجلس شورای فعلی جماعت اخوان المسلمین اعضای جدید مکتب الارشاد و مرشد آینده را انتخاب بکند یا مجلس شورای آینده؟ با در نظر گرفتن این نکته که من جایگاهم (مرشدیت) را در تاریخ 12 ژانویه ترک خواهم گفت. امضا: مهدی عاکف» که طی آن 61درصد اعضا رای به برگزاری انتخابات زودهنگام دادند!
 
هیثم ابوخلیل (از رهبران سابق اخوان) در دسامبر 2009 طی مقاله ای شدید اللحن در نشریه الشروق با بیان اینکه سکوت در برابر آنچه در مکتب الارشاد در حال انجام است را جنایتی می داند که خداوند نسبت به آن بازخواست خواهد نمود نوشت: محمود عزت (از وابستگان جریان قطبی داخل اخوان) در برنامه زنده تلویزیونی و حتی قبل از اطلاع مجلس شورای جماعت از نتیجه نظرسنجی دوم اعلام می کند که انتخابات مرشد جدید طی چند روز آینده برگزار خواهد شد حال سوال اینجاست که اساسا چه عجله و ضرورتی برای برگزاری سریع انتخابات وجود دارد؟ (با در نظر گرفتن این مطلب که کمتر از 6 ماه تا تشکیل مجلس شورای آینده باقی مانده است) و چرا باید برای تعیین زمان انتخابات نظرسنجی صورت بگیرد در حالی که در اساسنامه هیچ بندی که اجازه این مطلب را صادر کرده باشد وجود ندارد؟ و چرا نظرسنجی اول که 56% رای به تاخیر انتخابات داده بودند نادیده گرفته شد؟ آیا در سراسر عالم چنین چیزی هست که اگر نتیجه نظرسنجی مطابق میل نبود آن را با عبارات و متن جدید اعاده کنیم؟! و نهایتا اینکه فرایند تغییر رای اعضا به صورتی که ظرف یک هفته 61 درصد موافق برگزاری زودهنگام بشوند چه بوده است؟!
 
به همین سیاق مهندس حامد الدفراوی طی مقالاتی ضمن انتقاد شدید از برخی اقدامات نابجا از سوی رهبران اخوان به تبیین « دو مکتب فکری» درون اخوان پرداخت. مکتب اول، نسلی که در فضای باز اتحادیه های دانشجویی و صنفی و فعالیت های خیریه و مبارزات پارلمانی و... رشد کرده و «جماعت اخوان المسلمین» برای آنها «وسیله ای» برای پیشبرد پروژه نهضت بزرگ اسلامی است. در مقابل، مکتب دومی وجود دارد که نسل «سازمان سری و مخفی» اخوان است که در فضای پیچیده و امنیتی بزرگ شده و با جامعه مصر تنها از اتاق های بسته و بوروکراسی های پیچیده ارتباط داشته است و «جماعت» برای آنها تبدیل به «هدف» شده و معیار اول برای تعیین کفایت افراد میزان حرف شنوی و اعتماد به رهبران به شمار می رود که به طور خاص در «سازمان 1965» تجلی یافته است. الدفراوی همچنین با توضیح اصلاحات صورت گرفته در اساسنامه اخوان که «سهمیه» دبیرخانه و دفتر اداری و اجرایی و به تعبیر بهتر جریان محمود عزت (از شخصیت های بارز جریان قطبی) را در مجلس شورای جماعت بیشتر می کند (قریب به 46 درصد اعضا که به صورت انتصابی تعیین می شوند)، اعلام کرد اگر اخوان نمی تواند الگویی برای شورا و دموکراسی ارائه بدهد حق ندارد آن را از دیگران (دولت) مطالبه کند.
 
مهندس خالد داود یکی دیگر از اعضای برجسته اخوان نیز در هفدهم ژانویه 2010 با انتشار مطلبی نسبت به فقدان «خودانتقادی» در اخوان و غلبه نگرش «سمعا و طاعة» در مقابل پرورش عقول انتقاد کرد و آن را خلاف سیره پیامبر و صحابه ایشان دانست.
 
دکتر ابراهیم الزعفرانی، عضو مجلس شورای جماعت و دبیر جامعه پزشکان مصر نیز در اعتراضیه ای که سوم ژانویه 2010 به مهدی عاکف و مجلس شورای جماعت نوشت و بعد از عدم اعتنا آن را رسانه ای کرد اشکالات مختلف و متعدد قانونی به انتخاب مرشد و مکتب الارشاد جدید وارد کرد و انتخابات را باطل دانست. انتخاباتی که در آن «محمد بدیع» به سمت مرشدی اخوان المسلمین دست یافت (بدیع از شاگردان سید قطب و به همراه محمود عزت از کسانی به شمار می رود که در جریان دستگیری های 1965 به همراه سید قطب بازداشت و به 15 سال زندان محکوم شد).
 
ماجرای اختلافات به حدی رسید که حتی محمد حبیب، معاون اول مهدی عاکف (مرشد سابق اخوان) در اعتراض به رفتارهای غیرقانونی صورت گرفته در روند انتخاب محمد بدیع از تمام سمت های خود در اخوان استعفا داد و علی رغم همه وساطت ها در کنفرانس خبری اعلام مرشد جدید نیز حضور پیدا نکرد.
 
به طور کلی محورهای انتقادی که از سوی «اخوان اصلاحیون» نسبت به جریان قطبی داخل اخوان مطرح می شود شامل مطالبی نظیر «عدم شفافیت»، «مقدس سازی تشکیلات»، «نگاه بسته سیاسی که در نگاه قطبی ها به عدم امکان کاندیدا شدن زنان و مسیحیان مصر ظهور و بروز یافته است»، «خلط میان دین و تشکیلات و به تبع آن نبود مکانیزم های خودانتقادی و برچسب زدن به منتقدین»، «تمامیت خواهی»، «نپذیرفتن اصل تعدد آرا به خصوص در جامعه متکثر مصر»، «جمود تشکیلاتی»، «نبود رویکرد تربیتی و تربیت متفکرین و مصلحین»، «طولانی بودن دوران حضور افراد در راس تشکیلات و فرصت ندادن به نظرات و افراد جدید»، «به حاشیه راندن قاعده هرم تشکیلاتی اخوان و خصوصا جوانان و عدم مشارکت ایشان در تصمیم سازی ها»، «ظهور افراد فرصت طلب که به دنبال سوء استفاده از مناصب خود در اخوان بوده اند»، «برخی سوء استفاده های مادی و سکوت تشکیلات در برابر آن» و ... می شود.
 
هیثم ابوخلیل در کتاب «اخوان اصلاحیون» که آن را با مقدمه کمال هلباوی و مختار نوح (از رهبران سابق اخوان و وابسته به جریان اصلاح طلب) در سپتامبر 2012 به دست چاپ سپرده است، کاملا بر موضوع دو مکتب فکری داخل اخوان المسلمین تمرکز کرده و روند سازماندهی «جریان اصلاح طلب اخوان» را به طور تفصیلی شرح داده و تاکید می کند که قرار بود کنگره بزرگ این جریان با عنوان نمادینِ «کنگره هفتم» (در امتداد شش کنگره بزرگ اخوان در زمان حیات حسن البنا) در فوریه 2011 برگزار شود و مانیفست و اصول فکری و حتی سایت اینترنتی آن نیز آماده رونمایی بود که وقوع انقلاب 25 ژانویه مانع از آن شد. او مکتوبات «اخوان اصلاحیون» که در ماه های منتهی به انقلاب تدوین شده بود را نیز در کتاب خود آورده است.
 
اخوان المسلمین و انقلاب 25 ژانویه
 
اختلاف دو جریان فکری داخل اخوان چنان بود که نه تنها انقلاب 25 ژانویه باعث نزدیکی و وحدت آنها نشد که در نهایت حجم نفرت و کینه طرفین از یکدیگر به طور مضاعفی افزون شد. نخستین محل اختلاف دو طیف در قبال رویکرد علنی و مخفیانه اخوان پیرامون مذاکره با ژنرال عمر سلیمان در بحبوبه تظاهرات مردمی علیه مبارک جلوه کرد که ابوالفتوح به عنوان نماینده جریان اصلاح طلب اخوان با انتشار پیامی ضمن مخالفت با برگزاری جلسات مذاکره با عمر سلیمان اعلام کرد هیچ راه اصلاح سیاسی برای نظام حاکم وجود ندارد مگر با رفتن مبارک و این موضوع عملا با اعلام عمر سلیمان مبنی بر اینکه اختیار تام در مذاکره ندارد اثبات شده و مجددا موضع رسمی اخوان بازگشت را به صفوف انباشته انقلابیون بازگرداند. در مقابل، طیف حاکم قائل به لزوم بهره گیری از فضای انقلابی ایجاد شده و مذاکره برای کسب امتیاز از دولت بودند.
 
اما نقطه عطف تصادم دو نگاه در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 حادث شد که نخست اخوان المسلمین به صورت رسمی اعلام کرد که در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا معرفی نخواهد کرد و اعلام نامزدی عبدالمنعم ابوالفتوح منجر به برخورد شدید میان وی و جریان قطبی حاکم بر اخوان المسلمین شد. جریان حاکم بر اخوان سپس با نقض مصوبه قبل، خیرت الشاطر (یکی از حاشیه دارترین و متموّل ترین افراد اخوان) را به عنوان نامزد اصلی و محمد مرسی را به عنوان نامزد ذخیره (در صورت رد صلاحیت الشاطر) معرفی کرد. در دور اول انتخابات ریاست جمهوری محمد مرسی موفق به کسب 5,764,952 رای (معادل 24 درصد آرا) و ابوالفتوح موفق به کسب 4,065,239 رای (معادل 17 درصد آرا) شد و در نهایت مرسی در رقابت با احمد شفیق در دور دوم موفق به تشکیل دولتی شد که درست در سالگرد تولدش سرنگون شد.
 
جمع بندی

برخی منتقدین اخوان در ایران را کسانی تشکیل می دهند که به علت نگاه های سوپرشیعی و بعضا ضدسنی جنس مخالفتشان با اخوان المسلمین مطلقا اصیل نبوده و تنها ناشی از نگاه بسته و ایرانیزه آنها به مسائل بین الملل است. در عین حال این مساله نباید باعث شود حامیان جریانات اسلام گرا چشمشان را بر اشتباهات تاکتیکی و راهبردی اخوان المسلمین بسته و در موضع دفاع مطلق از ایشان قرار بگیرند.

 

و نکته آخر اینکه بحث های طرفین دعوا صفر و یکی نبوده و صورت مساله به گونه به اصطلاح حق و باطلی نیست؛ چنانکه بغض جریان حاکم بر اخوان برخی از اصلاح طلبان اخوان (از جمله کمال هلباوی و هیثم ابوخلیل نویسنده کتاب اخوان اصلاحیون) را -علی رغم وحشی گری های ارتش مصر و سرکوب کم سابقه معترضین - حتی به حمایت از کاندیداتوری عبدالفتاح سیسی در انتخابات پیش روی مصر کشانده است.




مطالب مرتبط

♦ سرباز روح الله رضوی

چرا بلوک کشورهای مخالف موجودیت رژیم صهیونیستی شکل نمی‌گیرد؟
♦ سرباز روح الله رضوی

چرا بلوک کشورهای مخالف موجودیت رژیم صهیونیستی شکل نمی‌گیرد؟

سرباز روح الله رضوی بلوک‌بندی محور مقاومت بدلیل انشقاق امت اسلامی بر سر بحران سوریه، دیگر کارآمدی پیشین خود را از دست داده است و وقت آن فرارسیده تا بلوکی جدید با نقطه کانونی به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی، در میان دولت‌ها و ملت‌های آزاده دنیا شکل بگیرد تا بتواند آنانی را ...

|

دوست و دشمن در منطقه شفاف تر شده اند
مقابله اسلام سیاسی و اسلام آمریکایی در منطقه

دوست و دشمن در منطقه شفاف تر شده اند
مقابله اسلام سیاسی و اسلام آمریکایی در منطقه

آمریکایی ها قبل از تحولات بیداری اسلامی، مهمترین خطر منطقه را اسلام سیاسی معرفی می کردند و منظورشان ایران و اخوان المسلمین بود. حالا دولتهای قطر و ترکیه که گرایشات اخوانی دارند ایران را بیش از سعودی به خود نزدیک می بینند.

|

اهل سنت ایران؛ سرمایه تمدنی انقلاب اسلامی

اهل سنت ایران؛ سرمایه تمدنی انقلاب اسلامی

اهل سنت ایران به عنوان یک جریان فکری و فرهنگی مستقل و وحدت گرا و منتقد نسبت به تاریخمندی آموزه های تکفیری در نظام فکری اهل سنت می تواند نقشی مهم و تمدنی در حوزه ارتباطات میان فرهنگی ایران ایفا نماید و در از بین بردن شکاف مذهبی ایران با جهان اهل سنت و همچنین عمق بخشی ایده امت ...

|

در چهارمین گردهمایی آموزشی امت واحده برگزار شد:

سخنرانی حجت الاسلام فرمانیان با موضوع جریان شناسی سلفی گری
در چهارمین گردهمایی آموزشی امت واحده برگزار شد:

سخنرانی حجت الاسلام فرمانیان با موضوع جریان شناسی سلفی گری

حجت الاسلام مهدی فرمانیان، رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب در چهارمین گردهمایی سالانه امت واحده به جریان شناسی سلفیت در کشورهای اسلامی در دوران معاصر پرداخت.

|

نظرات کاربران