شناخت تاثیرات رخ دادهای اخیر بر عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران نیازمند نگاهی به بستر سیاسی منطقه است. شرایط جدید در عرصه سیاست خارجی ایران در زمانی رخ داد که قریب به سه سال از آغاز بحران سوریه در منطقه می گذرد و عملا ورق این بحران طی سال گذشته بشکل محسوسی به نفع جمهوری اسلامی ایران برگشته است.
سفر دکتر حسن روحانی و هیات همراه به نیویورک و نطق وی به همراه نطق باراک اوباما در کنار دیدار وزرای خارجه ایران و ایالات متحده و نیز صحبت تلفنی میان دو رییس جمهور، در داخل و خارج کشور بازتاب های مختلفی را به دنبال داشته است. در این میان برای معتقدین به تفکر انقلاب اسلامی ایران در داخل کشور، برقراری روابط میان ایران و ایالات متحده همواره کابوسی تلقی می شده است که شکست اسطوره ملتی مقاوم در برابر کشوری متجاوز را به همراه می آورد. به استناد ده ها شاهد می توان اثبات کرد که ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر ایالات متحده و اسراییل بوده است که عمقی استراتژیکی به شعاع هزاران کیلومتر دورتر از تهران را برای ایران شکل داده است که نه تنها مساله صرفا آرمانی نبوده، که کاملا گره خورده به مصلحت های داخلی نیز می باشد.
شناخت تاثیرات رخ دادهای اخیر بر عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران نیازمند نگاهی به بستر سیاسی منطقه است. شرایط جدید در عرصه سیاست خارجی ایران در زمانی رخ داد که قریب به سه سال از آغاز بحران سوریه در منطقه می گذرد و عملا ورق این بحران طی سال گذشته بشکل محسوسی به نفع جمهوری اسلامی ایران برگشته است. از ابتدای این جنگ نظام سلطه به همراه مرتجعان منطقه تلاش زیادی کردند تا بتوانند تصویری طایفه ای از این جنگ ارائه کنند و باید اذعان کرد که تا حد زیادی توانستند در ترسیم این تصویر موفق شوند. این امر باعث شد جمهوری اسلامی ایران در میان ملت های مسلمان دنیا به عنوان قدرتی شیعی که در حال سرکوب اهل سنت در سوریه است قلمداد شود و تمامی "شعارهای وحدت گرایانه" برخاسته از متن انقلاب اسلامی ایران در نظر جوامع مسلمان کمرنگ جلو کند. چنین شرایطی باعث گشت تا تقسیم بندی های مذهبی بیش از پیش تعیین کننده نسبت مسلمانان جهان با ایران شود. مشکل زمانی حادتر شد که حتی شیعیان نیز تصویر درگیری مذهبی ارائه شده توسط این رسانه ها را باور کردند و بالتبع در چنین شرایطی حمایت شیعیان از ایران رو به افزایش و حمایت اهل تسنن رو به کاهش گذاشت. با احتساب اکثریت اهل سنت مسلمانان جهان، عملاً شعاع عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در پی این وقایع تا حدی محسوس کاهش یافت.
در چنین بستری، شرایط جدید حاکم بر فضای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تصویری از ایران به دنیا ارائه می دهد که هر کدام از دو گروه حامیان و مخالفان ایران از آن به گونه ای تفسیر می کنند. عمده حامیان ایران اقدام به توجیه و تفسیر شرایط جدید به عنوان تفوق سیاست جمهوری اسلامی بر ایالات متحده می کنند و ایران را نه تنها در خط مقاومت که حتی بعضا پیشرو در این عرصه می انگارند. از دیگر سو قاطبه جوامع اهل سنت دنیا که به دلیل اختلافات ایجاد شده جزو منتقدین ایران به شمار می آمدند، اقدام اخیر دستگاه دیپلماسی ایران را تنزل از آرمان ها و کرنش در برابر شیطان بزرگ قلمداد کردند. اگر تا دیروز تنها مذاکرات نیم بند میان ایران و ایالات متحده در عراق و افغانستان مستمسک این جمع در اثبات "زرگری" بودن دعوای میان دو کشور بوده است، امروز دیگر سندی عیان بر این مدعا در دست دارند. از این رو حاکم شدن شرایط جدید در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هر چند "شاید" منجر به تحسین علاقات میان ایران و دولت های جهان شود، لکن قطعا عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را در دل ملت های جهان یک بار دیگر طی سه سال گذشته تقلیل می دهد چرا که این بار "شعار استبکار ستیزی" جمهوری اسلامی ایران به مخاطره افتاده است.
در این میان آنچه بسیار خطرناک جلو می کند سفر پیش روی دکتر حسن روحانی به کشور عربستان و دیدارهای محتمل وی با پادشاه عربستان است که هرچند دیداری نیست که برای بار نخست رخ داده باشد لکن این دیدار زمانی محقق می شود که عربستان با بیشترین میزان تنفر ملت های مسلمان از خود مواجه است. سیاست های عربستان در قبال بحرین، سوریه، فلسطین و نیز مصر باعث شده است تا تنفر از سردمداران این کشور محدود به شیعیان نماند و جمیع مسلمانان منطقه از آل سعود کینه در دل بگیرند. اگر دیدار پیش رو نیز چونان دیدار دکتر حسن روحانی از ایالات متحده همراه با ابتکارعمل های دیپلماتیک! باشد، باید بیش از این منتظر از دست دادن وجهه انقلابی جمهوری اسلامی ایران در میان ملت های مظلوم دنیا باشیم. این بار دیگر نه فقط اهل سنت دنیا که حتی شیعیان مظلوم نیز ممکن است به این نتیجه برسند که ایران به تنها چیزی که فکر می کند "رفع مشکلات داخلی از طریق عادی سازی روابط خارجی" است!