اینکه در خون گشته غلتان « آدم » است وانکه گشته دل پریشان « آدم » است بس کنید این ظلم بی اندازه را بس کنید این قتل عام تازه را
سیاوش امیری شعری را در حمایت کاروان جهانی «الی بیت المقدس» و در محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و مظلومیت مردم افغانستان سروده است:
می نویسم می نویسم «درد» را
می بگویم ظلم هر «نامرد» را
بر ستمکاران بتازم با قلم
واژگانم یک به یک باشد عَلَم
من «علمدار» ستم سوزم هَلا
ریشه دارم در «بقیع» و «کربلا»
واژگان، سربازهای جان به کف
تیز بشتابید رو سوی هدف
دشمن «نامرد»، «دَدگون» گشته باز
مست جام زهر «صهیون» گشته باز
باز هم آتش ببارد بر نُفوس
«لشکر دیوانگانِ» اشکبوس
«غزّه» در خون می تپد، «نامرد» ها
کودکان را جُرم چه ؟! «بی درد» ها
ای جُهودان! باند «آدمخوار» ها
رذل و نامردم همی بدکارها
اینکه در خون گشته غلتان «آدم» است
وانکه گشته دل پریشان «آدم» است
بس کنید این ظلم بی اندازه را
بس کنید این قتل عام تازه را
سوی دیگر هم جنایت پیشه ها
مست کشتارند آن بی ریشه ها
می کُشند هم کودک و هم نوجوان
می کِشَند آتش به « قرآن » بد دلان
توله سگ ها وهَم پیروزی کنند
زین توهم آتش افروزی کنند
جوی خون در « کابُلستان » جاری است
این همان « زخم » عمیق و کاری است
زخم چرکینی که دارد « درد »ها
از فسون و حیله « نامرد » ها
در « فغانستان ِ» افغان جوی خون
می شود سِیلی که سازد واژگون
تخت «شیطان» را که خون آلوده است
تاج «صهیون» را که بس فرسوده است
تخت «شیطان» در زمین مسلمین؟!
تاج «صهیون» زینت این سرزمین؟!
سرزمین مردمانی سخت کوش
مردمانی بس غیور و پُر خروش
مردمی آزاده، درگیرِ ستم
مردمی آمُخته با صد درد و غم
درد «افغان» درد نسلی بی گناه
درد یک « ملت » که باشد بی پناه
زیر آوار مصیبت، سرفراز
پرچم خونین آن در اهتزاز