در حال بارگذاری ...

در سطح فردی، منابع هویتی از گوناگونی بسیاری برخورداند. به عنوان مثال مذهب، جنسیت، نژاد طایفه ای و قبیله ای و حتی ملی، سرزمین و منطقه و زبان را می توان از این منابع دانست. این منابع هویتی البته در قیاس با یکدیگر از کیفیت های مختلفی برخوردارند. معمولا در شرایط بحرانی منبع اصلی هویتی شخص قابل شناسایی است. کشف این بعد هویتی می تواند ما را در فهم مشکلات برانگیزاننده ی تعارض هویتی، روند حرکتی آن و دورنمای مطلوب چنین مسئله ای یاری سازد.

نویسنده: سعید ساسانیان

 

عوامل متنوعی در چرایی رخدادهای اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا قابل ذکر و تبیین است. ضعف یا عدم مشارکت سیاسی، مشکلات اقتصادی از جمله تورم بالا و بیکاری بسیار، ساختار سیاسی مریض و غیرشفاف و ... اما این مشکلات بدون شک از ارزش معنایی بالایی برخوردار نیستند که بتوان بر اساس آن ها، حرکت های انقلابی را به تحلیل نشست. به عبارت دیگر چارچوب مفهومی چنین تحولاتی نمی تواند صرفا چنین مباحثی باشد. تورم بالا و سرانه پائین، اگرچه محرک هایی هستند که در رونمایی و تسریع تظاهرات مردمی موثراند اما سوال اساسی این است که آیا این کشورها در گذشته این گونه نبوده اند؟ آیا کشورهای دیگر از این مشکلات رنج نمی برند؟

به نظر می رسد باید علل تحولات و انقلابات منطقه را به دو گروه اصلی و محرک تقسیم نمود. این تفکیک علل، در خصوص انقلاب اسلامی در 1357 نیز رخ داده است. عده ای این انقلاب را بر اساس سرعت بیش از حد نوسازی صنعتی در جامعه ای سنت زده می دانند، عده ای مشکلات اقتصادی را مطرح می سازند و برخی نیز دخالت قدرت های بیگانه را. اما آن چه از سوی حضرت روح الله به عنوان علت اصلی انقلاب اسلامی بیان می گردد، سرکوب هویتی است که در بطن این هویت، اسلام و تشیع زیر سوال رفته است.(1) اما آیا ضعف اقتصادی و نوسازی صنعتی به طور کامل باید رد شوند؟ پاسخ بی شک منفی است چرا که آنان وقتی در کنار علت اصلی و ام العلل قرار می گیرند، بر حرکت های مردمی و اعتراضی شدت می بخشند و موجب تسریع آن ها می شوند.

در تحولات منطقه نیز آن چه به عنوان ام العلل مطرح است، سرکوب هویتی مردمان این کشورها است. در ادامه به بررسی نظری و مصداقی این مسئله پرداخته می شود.

 

ساختار هویتی مدرن کشورهای عربی منطقه

در سطح فردی، منابع هویتی از گوناگونی بسیاری برخورداند. به عنوان مثال مذهب، جنسیت، نژاد طایفه ای و قبیله ای و حتی ملی، سرزمین و منطقه و زبان را می توان از این منابع دانست. این منابع هویتی البته در قیاس با یکدیگر از کیفیت های مختلفی برخوردارند. معمولا در شرایط بحرانی منبع اصلی هویتی شخص قابل شناسایی است. کشف این بعد هویتی می تواند ما را در فهم مشکلات برانگیزاننده ی تعارض هویتی، روند حرکتی آن  و دورنمای مطلوب چنین مسئله ای یاری سازد.

از سوی دیگر این تعارض می تواند در دو دسته ی کلی داخلی و خارجی جای گیرد. به این معنا که گاهی این تعارضات درونی است که در یک سوی آن گروه های اجتماعی و مدنی جای دارند و در مقابل دولت قرار می گیرد. گرچه تعارضات میان گروه های داخلی نیز قابل اعتناست اما از ان جا که در هر صورت دولت نهایتا در یک طرف تعارضات است، می توان از این گونه چشم پوشی کرد. و در شکل دوم، میان دو کشور تعارضات هویتی نهایتا منجر به منازعات هویتی خواهد گشت.

اما مبنای این تعارضات چیست؟ در دوران پیشامدرن در غرب، آن چه اساس هویتی را شکل می داد، مذهب و دینی بود که توسط روحانیون رسمی و با حمایت قاطع پادشاهان و سلاطین تبلیغ می گشت. این مذهب و دین بود که در تعارضات هویتی نقشی کلیدی داشت. اما با شکل گیری دوران مدرن و پیدایش دولت – ملت ها که تولد مرزها را در پی داشت، منابع هویتی سابق تا حدودی از رونق افتاده و این مرزهای جغرافیایی بودند که منجر به پیدایش منبع هویتی نه جدیدی که بلکه اهمیت یافته ای به نام سرزمین شدند. ناسیونالیسم نیز فرزند چنین تحولاتی است.

در پی ورود اندیشه ناسیونالیسم به سرزمین های امپراطوری عثمانی که خود موجب ایجاد موجی از نزاع های تئوریک میان اندیشمندان عرب گردید، نهایتا ناسیونالیسم عرب رخ نمود. برخلاف آن چه رایج است، مشکل اصلی سردمداران ناسیونالیسم عرب، نحوه تعامل و تقابل اسلام با ناسیونالیسم نبود. چرا که این اعراب مسیحی بودند که ابتدا تحت تاثیر مسیونرهای مسیحی در مدارس لبنان، در پی تنظیم و ترویج این اندیشه برآمدند. اما در نهایت اسلام به عنوان مشکله ای جدی در مقابل ناسیونالیسم عرب رخ نمود.(2) اسلام برای عروبیت یا عروبیت برای اسلام؟ غالب اندیشمندان عرب از جمله طهطاوی و مصطفی کامل اسلام را ابزاری برای شکوه و تجلی عروبیت می دانستند. در این فضای فکری، اسلام صرفا ابزار بود.

اساسا فروپاشی عثمانی را باید نشئت گرفته از نوعی تغییر هویت دانست. گرچه عوامل بسیاری در این انحطاط موثر بوده است اما نباید تغییر هویتی از اسلام که منجر به نوعی همبستگی هرچند ضعیف میان اقوام مختلف این امپراتوری شده بود را به هویت عربی، از نظر دور داشت. این مسئله نیز بیشتر از این که ناشی از عوامل درونی باشد، متاثر از عوامل بیرونی از جمله نقش مسیونرهای مسیحی، انقلاب فرانسه و دخالت های بیگانگان بوده است. در هر صورت حبل المتین ضعیف شده ی اسلام در سیستم خلافتی عثمانی نتوانست رضایت اعراب را در برآورده سازد و با حیله های انگلیس و فرانسه، نهایتا عثمانی از هم پاشید و کشورهای عربی رخ نمودند. (3)

این مسئله در ساختار هویت و هویت یابی در خاورمیانه بسیار مهم است. چرا که نقش اسلام در ساختار هویتی این کشورها در ساختار حکومتی کم رنگ شد و ملی گرایی و عرب گرایی از جلوه ی بیشتری برخوردار گردید. البته این مسئله صرفا در فضای فکری نخبگان حکومتی جای گرفت و مردم هم چنان بر سنت های دیرین خود بودند که البته عروبیت نیز در این سنت ها دیده می شد. به عبارت دیگر نقش اسلام در چارچوب فکری مردم بیشتر از نخبگان و کارگزاران حکومتی بود.

در این میان برخی کشورها هم مثل عربستان با پی گیری خط ساختگی ای از اسلام، از اصالت معنایی و کارکردی دور گشتند.

در این فضای جدید، همبستگی کشورهای عرب نه برخاسته از اسلامیت آنان که ناشی از عروبیت بود. مسئله فلسطین و حمایت هایی که حکام عرب از مبارزان فلسطینی ملی گرایی هم چون عرفات انجام می دادند نه به دلیل مسلمان بودن فلسطینیان که به دلیل عرب بودن آن ها بود.(4) البته آن ها حتی در این مسئله نیز چندان صادق نبودند و هرجایی که نیاز به سازش می بود، مسالهه می کردند.

شدیدترین حمایت ها از فلسطین را جمال عبدالناصر  بر عهده داشت که آن هم از جنس ناسیونالیستی بود. ناصر از مجرای ناسیونالیسم عرب در پی اتحاد اعراب بود. و این در حالی صورت می پذیرفت که بزرگ ترین گروه اجتماعی مصر را اخوان المسلمینی رهبری می کرد که شعارش "الاسلام، هو الحل" بود.

 

دولت و هویت سازی حکومتی

یکپارچگی هویتی یکی از ویژگی های دولت های مدرن است که در تلاش اند تا نگاه های معطوف به مسائل فردی و اجتماعی را از طریق این یگانگی هویتی، واحد سازند تا بتوانند در عرصه های حکومتی موفق باشند. انحصارگرایی در معنابخشی به مفاهیم متناسب با نیازهای حکومتی یکی از مهم ترین ویژگی هایی است که دولت ها در پی انجام آنند. می توان این مساله را نوعی ضمانت امتداد حکومتداری نخبگان حکومتی تلقی کرد. آنان می کوشند در کنار تلاش برای ارائه یک درک و تفسیر غالب از جهان و انسان توسط ایدئولوژی های دولتی، یک انسان ایده آل در چارچوب آن ایدئولوژی تعریف و مبنای تعریف هویت فردی، جمعی و حتی ملی را نیز ارائه دهند. (5)

دولت ها سعی دارند از این طریق در حرکت به سمت توسعه سیاسی یعنی در مرحله گذار، بتوانند بر بحران هویت فائق آیند. (6)

اما آیا این نوع از هویت سازی در کشورهای عربی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نیز صورت پذیرفته است؟

این کشورها نیز اگرچه در چارچوب معنایی تبیین فوق می گنجند و از هدف کلی هویت سازی حکومتی بهره می برند اما تاکتیک حرکتی آن ها به سمت چنین هدفی، بومی شده است. یعنی آنان در پی ساخت انسان ایده آل نیستند بلکه سعی در تعدیل انسان موجود دارند. لذا تفاوت های تاکتیکی ای میان این کشورها و کشورهای غربی مدافع ایدئولوژی لیبرال دموکراسی وجود دارد. حاکمان عرب در حقیقت در پی پایبندی بر سنت های خود و متصل کردن این پایداری به حکومت خویش اند تا بتوانند از این طریق بیشترین بهره را در پایایی سیاسی و اقتصادی خود ببرند. در این جوامع به جای تلاش برای خلق انسان و هویت و جامعه جدید، تلاش شده است تا مناسبات عشیره ای و طایفه ای و به یک تعبیر خرده هویت ها در راستای اهداف و خواست دولت و نظام سیاسی شکل گیرد. آن چه در حقیقت در این فرایند اتصال هویتی قابل مشاهده است، تضعیف نقش دین و مذهب می باشد. هم چنان برخی سنت های قبیله ای در شیخ نشین های خلیج فارس ادامه دارد و هیچ گونه ردی از مذهب در چنین تعاملاتی یافت نمی شود. دیدارهای حاکم با روسای قبایل که بعضا به همان سبک و سیاق سنتی و کهن خود و در چادرها صورت می گیرد نمونه ای از این تلاش ها برای اتصال هویتی قبایل به حاکمان است.(7) البته در برخی کشورها این تلاش از طریق دیگر صورت می پذیرد. به عنوان مثال در مدرن ترین دولت جهان عرب یعنی مصر، جمال عبدالناصر برای پیشبرد پروژه های هویتی و کسب قدرت، از ناسیونالیسم عربی که آمیزه ای از سوسیالیسم و قومیت گرایی عربی بود، بهره گرفت. با این وجود وجه مشترک دولت های عربی خاورمیانه و شمال آفریقا که چه به صورت پادشاهی و یا ریاستی اداره می شوند این است که نسبت به هویت های خرد موجود در جامعه که به صورت قبیله ای و یا مذهبی است، بی تفاوت نمی باشند و پیوسته تلاش داشته اند تا از طریق آنان به قدرت و امنیت خود بیافزایند.

 

اسلام نمایشی، تعدیل هویتی

هویتی مطلوب حاکمان عرب است که نه مدافع تغییر وضع موجود که حامی حفظ وضع موجود باشد. نخبگان حکومتی عرب، در این میان هر آن چه را که بتواند موجب برهم زدن نظم سامان یافته مطلوب انان شود، مطرود می دانند. از سویی با توجه به این که بیشتر شهروندان کشورهای این منطقه را مسلمانان تشکیل می دهند، آن ها باید در پی اتخاذ موضعی پسندیده در قبال هویت اسلامی مردم خود نیز باشند. اما از آن جا که هرگونه اشتراک نظر در این حوزه در نهایت می تواند ضمانت امتداد حکومتی آنان را به خطر بیاندازد، نهایتا به نوعی تقابل هویتی خواهد رسید. اساسا حاکمان عرب چاره ای ندارند که اسلامی را ترویج نمایند که صرفا مدافع حاکمیت آنان باشد. لذا آن چه مطلوب خواهد بود نوعی اسلام نمایشی است که می توان مبتنی بر ان، هم به نوعی در قبال مردم، پاسخگو بود و هم براساس آن به بیگانگان باج داد. اسلام نمایشی که در ان عروبیت هم چنان حرف اول را می زند.

حاکمان عرب در پی ترویج نوع خاصی از اسلام اند که بتواند همزیستی مسالمت آمیز آنان با رژیم صهیونیستی را توجیه کند، روابط  اقتصادی و سیاسی با آمریکا را بی نقص و منطقی جلوه دهد و ساختار سیاسی موجود را مشروع نشان دهد. این مساله موجب شده است تا اسلام انان بی اصالت و صرفا محدود در برخی روابط فردی باشد. از سویی تمایز اساسی مدل زیست آنان با شهروندان شان، حکایت گر نگاه اشرافی است که می تواند بالقوه موجب خیزش ها گردد.

در این میان مردم اما از ان جایی که برخی از سنت های دیرین اسلامی خود را هم چنان نه در عرصه ویترینی که در متن زندگی خود، حفظ کرده اند، احساس سرکوب هویتی می کنند. از این احساس، انتظار نمی رود که در کوتاه مدت و حتی میان مدت، قیام نماید. شاید برخی عوامل کاتالیزوری هم چون مباحث اقتصادی در این فرایند تبدیل احساس به قیام بتواند موثر باشد.

هویت و مسائل مرتبط با آن را نمی توان صرفا در مذهب خلاصه کرد چه این که برخی گروه های معترض در کشورهای عربی را سکولارها و لیبرال ها تشکیل می دهند اما آن چه حائز اهمیت است، جایگاه اسلام در ساختار قانونی، حکومتی و اجتماعی این کشورهاست. در قانون اساسی بیشتر این کشورها، اسلام منبع قانون گذاری ذکر شده است در حالی که قوانین و سیاست های کلی نظام های عربی حداقل در حوزه سیاست خارجی، نه براساس شریعت اسلام که در فضایی ذلت بار اتخاذ می شود. به عنوان مثال جنبش اعتراضی علیه دولت قطر که در فیس بوک، مردم را دعوت به تظاهرات در 16 مارس 2011 کرده بود، یک سوال جدی در این زمنیه پرسیده بود. این جنبش با انتشار عکسی از دست دادن شیخ حمد و یکی از سران رژیم صهیونیستی، این سوال را پرسیده بود که چرا الجزیره چنین تصاویری را به نمایش نمی گذارد؟ (8)

 این گونه از اقدامات در کنار برخی سیاست های داخلی از جمله تساهل و تسامح در مقابل ترویج فرهنگ رقیب و محدودیت در قبال اجرای برخی سنت های اسلامی، در نهایت موجب شده است تا هویت مردم مسلمانان عرب، سرکوب شود.

 

نمونه های سرکوب هویتی

تونس: در سال ۱۹۷۵ میلادی مستقل شد و اولین رئیس جمهور آن «حبیب بورقیبه» بود که تا سال ۱۹۸۷ بر مسند کار باقی ماند و اقدامات ضد اسلامی وی زبانزد خاص و عام است. از جمله اقداماتی که علیه اسلام و مسلمین انجام داد، تصویب قانون خانواده بود که برخی احکام اسلام همچون حق طلاق و ارث را تغییر داده، منع حجاب در دانشگاه ها را وضع کرد، قانون تعددات زوجات را لغو کرد و بسیاری از مراکز اسلامی را بست.مقاومت های مدنی در مقابل اقدامات بورقیبه به خصوص پس از انقلاب اسلامی در ایران شدت یافت. در آن زمان اولین کشوری که از انقلاب ایران حمایت کرد و مطبوعات آن کشور صفحات خود را به موضوعات انقلاب ایران و عکس های آن اختصاص می دادند، تونس بود. بورقیبه متوجه موج اسلامگرایی در تونس شد و به شدت آن را سرکوب کرد و بسیاری از سران «حرکة التجاة اسلامی» را زندانی و تبعید کرد.(9) بن علی از سال ۱۹۸۷ تا روزهای گذشته که مجبور به فرار از مصر شد راه و روش بورقیبه را با شدت بیشتر دنبال کرد. وی جنایات بسیاری را در حق مردم فلسطین، تونس و مردم شمال آفریقا با همدستی آمریکا و رژیم صهیونیستی مرتکب شد.

 

مصر: گرچه مصر در فضای ناسیونالیستی زمان ناصر و تا حدودی سادات توانست دشمنی جهان عرب با اسرائیل را رهبری نماید اما در نهایت با پذیرش پیمان کمپ دیوید از سوی سادات در 1979م، ذلت تاریخی ای برای مصر به ارمغان آمد. چرا که مصر اولین کشوری بود که در اسرائیل را به رسمیت می شناخت. این مسئله با مخالفت جدی اسلام گرایان مواجه شد به گونه ای که در نهایت، خالد اسلامبولی سادات را به قتل رساند. در زمان حسنی مبارک نیز مخالفت های بسیاری با سیاست های ضد اسلامی داخلی و خارجی او اتخاذ شد. حضور گسترده جهانگردان با وضعیت حجاب زننده در قاهره و اسکندریه، سرکوب اسلام گرایان، و نزدیکی روز افزون به آمریکا و اسرائیل، همواره از سوی مردم مصر مورد اعتراض واقع شد. سیاست سرکوب هویتی از سوی مبارک اگرچه بهره مند از تاکتیک های مختلفی از جمله بعضی حرکت های عوام گرایانه بود، اما نهایتا این نماز جمعه های شهرهای مصر بود که توانست بستری شود برای حرکت های اعتراضی مردم.

 

بحرین: گرچه اکتریث قاطع مردم بحرین را شیعیان تشکیل می دهند اما اینان همواره از مناصب حکومتی دور بوده و توان تصمیم گیری موثر در قبال سرنوشت خود را نداشته اند. از سوی دیگر فشارهای حکومت آل خلیفه بر شیعیان و ایجاد برخی محدودیت ها برای اجرای سنت های مذهبی، پذیرش شهروندی و ... نیز در احساس سرکوب هویتی موثر بوده است. سیاست های خارجی بحرین در قبال آمریکا، یکی از دیگر دلایل از میان رفتن عزت مردم بحرین می باشد چرا که وجود ناوگان پنجم دریایی آمریکا در بحرین، همواره از سوی مردم مورد اعتراض واقع شده است.

 

نتیجه گیری

هویت در ساده ترین تعریف آن عبارت است از چیستی هر چیز یا به بیانی فلسفی "هر آن چه که چیزی را به آن چه که هست، تبدیل می کند" و گمشده مردم عرب مسلمان منطقه در حقیقت شخصیت مطلوبی است که باید باشد و هنوز نیست. نقش حکومت در این تمایز وضعیت فعلی و مطلوب، حائز اهمیت است. در دو بعد خارجی و داخلی می توان این مسئله را به تحلیل نشست. در بعد خارجی از آن جا که حاکمیت باید مورد پذیرش کنش گران بین المللی قرار گیرد، نخبگان حکومتی خود را ملزم می دانند تا در خصوص اتخاذ برخی مواضع، پیش شرط های چنین پذیرشی را فراهم سازند. گرچه در مراحل ابتدایی، صرفا تسلط فیزیکی دولت بر سرزمین می توانست منجر به شناسایی بین المللی آن گردد اما در شرایط پس از تاسیس، همسویی با غرب، مولفه ای مهم در ذهن نخبگان حکومتی عرب است که از مجاری آن در پی رسمیت بخشیدن بیشتر در نزد غرب هستند تا ضمانت ادامه حیات سیاسی خود را کسب نمایند. نشانه های این تلاش را می توان در نحوه و روند تصمیم گیری کشورهای عرب منطقه در حوزه سیاست خارجی مشاهده کرد. (10)

در بعد داخلی نیز دولت در تلاش است تا از طریق بهره جویی از "اقتدار غایی در سرزمین خود" دست به هویت سازی حکومتی زند که متناسب با آن باید خرده هویت های موجود به سمت هویت غالب معطوف شوند. در حقیقت کشورهای عرب، در فضای دولت – ملت مدرن، هویت سرزمینی را مد نظر دارند تا از این طریق ثبات حاکمیتی خود را برداشت نمایند. آنان برای دستیابی به چنین مسئله ای از شیوه ی تعدیل هویتی بهره جسته اند. اسلام به عنوان یکی از منابع اصلی هویتی مردم منطقه، در لیست اهداف حاکمان جای گرفته است که برای تعدیل آن نه تنها جامعیت اش را زیر سوال برده اند بلکه اساسا آن را نه در حد یک منبع قانون گذاری – برخلاف قانون اساسی بیشتر کشورهای عرب – که در سطح توصیه نامه ای تقلیل داده اند. بی شک این مسئله همراه با برخی جایگزین هایی بوده است. در هر صورت آن چه مشخص است، شهروندان این جوامع از چنین تغییری خرسند نبوده و نیستند. به خصوص که جایگزین این مسئله بخواهد خارج از سنت ها و از ناحیه غرب تامین گردد.

نشانه شناسی قیام های مردمی در منطقه، گویای تلاش برای بازیابی هویتی است که از سوی حکومت سرکوب شده است.

 

 

 

 

 

پی نوشت ها

________________________________

1- ر.ک: محمدی، منوچهر. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران: اصول و مسایل. نشر دادگستر. 1389

 ­­2- اسعدی، مرتضی. ناسیونالیسم عرب. نگاه نو. شماره چهار. دیماه 1370. ص 82سلام و تشیع زیر سوال رفته است. ز سوی حکومت سرکوب شده است. ی خرسند نبوده و نیستند. کی از منابع اصلی هویتی مردم منطقه، در نحوه

3- ر.ک: احمدی، حمید. ریشه های بحران در خاورمیانه. انتشارات کیهان. چاپ دوم. 1377

4- کامروا، مهران. خاورمیانه معاصر. ترجمه محمد باقر قالیباف و سید موسی پور موسوی. نشر قومس. 1388.ص 113

5- قهرمان پور، رحمان. "کالبد شکافی مسئله هویت در خاورمیانه" . خاورمیانه پژوهی. ج 3. نشر دانشگاه امام صادق(ع). 1389. ص 115

6- ر.ک: پای، لوسین. بحران و توالی ها در توسعه سیاسی. ترجمه غلامرضا خواجه سروی. پژوهشکده مطالعات راهبردی.

7- امامی، محمد علی. عوامل تاثیر گذار داخلی بر خلیج فارس. 1386. ص 84

8- http://bashariat.com/1389/12/09

9- http://strategicreview.org/1389/11/09

10-  مشیرزاده ، حمیرا. "هویت و حوزه های مفهومی روابط بین الملل" فصلنامه سیاست. دوره 39. ش 4. زمستان 1388. ص 258

 




مطالب مرتبط

طرح گفتمان انقلاب در اربعین، مثال ها و راهکارها

طرح گفتمان انقلاب در اربعین، مثال ها و راهکارها

خیلی ها با این نگاه به اربعین می روند که بتوانند گفتمان انقلاب اسلامی را در خلال این فرصت فرهنگی، منتشر نمایند. از آن جهت که برخی تصور می کنند همان برنامه ریزی برای دانشگاه، مسجد یا تشکل شان در ایران به ضمیمه زبان عربی برای این امر کافی است برخی نکات و پیشنهادات را تقدیم می دارم

|

در چهارمین گردهم آیی سالانه امت واحده مطرح شد:

اگر سوریه تجزیه شود، منطقه تجزیه خواهد شد
در چهارمین گردهم آیی سالانه امت واحده مطرح شد:

اگر سوریه تجزیه شود، منطقه تجزیه خواهد شد

نشست بررسی وضعیت سوریه با حضور استاد ابومحمد ولید رییس مرکز مطالعات فلسطین و پژوهشهای استراتژیک لبنان و دکتر حسین رویروران، کارشناس مسایل منطقه در چهارمین دوره آموزشی امت واحده برگزار شد.

|

رحیم پور ازغدی در افتتاحیه دوره آموزشی امت واحده مطرح کرد:

اخوان المسلمین، نزدیک ترین تشکیلات سنی مذهب به انقلاب اسلامی
رحیم پور ازغدی در افتتاحیه دوره آموزشی امت واحده مطرح کرد:

اخوان المسلمین، نزدیک ترین تشکیلات سنی مذهب به انقلاب اسلامی

چهارمین دوره سالانه امت واحده که با حضور دانشجویان و طلاب ایرانی و همچنین دانشجویان و طلاب خارجی مقیم ایران برگزار می شود با سخنرانی استاد رحیم پور ازغدی گشایش یافت.

|

نظرات کاربران