چند لحظه بعد داریم به آنها خوشامد میگوییم و چفیه های سفید را با گل های رز قرمز رنگ به آنها می دهیم چند دقیقه بعد توجه ما به صحبت های نماینده هایی که برای استقبال آمده اند جلب می شود. یک دنیای خودمانی که در آن بالا و پایین نداریم ؛ تصور کنید ، نادر طالب زاده ترجمه کننده صحبت های حجت الاسلام رسایی به انگلیسی است.
تهران
فرودگاه بین المللی امام خمینی ،صبح چهارشنبه ساعت 6
بچه های "امت" منتظر هستند البته ما تنها اشخاصی نیستیم که برای استقبال " کاروان آسیا به غزه" آمده ایم ما درواقع جمع کوچکی از کوچکترین ها هستیم. حجت الاسلام والمسلمین رسایی ، نادر طالب زاده ، خانم ها فروز رجایی فر و لاله افتخاریهم حضور دارند. قرار است بخشی از کاروان که به دلایلی که فقط برای دولت پاکستان و هند مهم است از برنامه خود عقب افتاده از طریق پرواز دهلی به تهران و تهران به زاهدان به بقیه کاروان بپیوندد. دلایلی که علی رغم قول های آنها (دولت هند و پاکستان) در حمایت از کاروان به ناگاه سر از نهانگاه برمی آورد و صورت کج و معوج خود را برای فعالان مبارزه با بی عدالتی و جنگ به نمایش می گذارد.
ما که برای استقبال رفته ایم هنوز مطمئن نیستیم افرادی که پیش روی ما وسایلشان را از روی نقاله بر می دارند همان اعضای کاروان هستند ، این ها خیلی ریزه تر و جوانتر از تصور خود من هستند .
چند لحظه بعد داریم به آنها خوشامد میگوییم و چفیه های سفید را با گل های رز قرمز رنگ به آنها می دهیم چند دقیقه بعد توجه ما به صحبت های نماینده هایی که برای استقبال آمده اند جلب می شود. یک دنیای خودمانی که در آن بالا و پایین نداریم ؛ تصور کنید ، نادر طالب زاده ترجمه کننده صحبت های حجت الاسلام رسایی به انگلیسی است.
یک لحظه می اندیشم چطور می شود سر گپ و گفتگو را با این افراد هندی باز کرد؟ حداقل فاصله بین ما زبان های متفاوت است که میشنوم حجت الاسلام والمسلمین حمید رسایی می گوید : حضور ما در این ساعات صبح در اینجا صرفا به خاطر پاکی نیت شماست ... .
ایکاش کاغذ و قلم آورده بودم و لفظ به لفظ یادداشت می کردم !
خانم فروز رجایی فر ، به تازگی از کنفرانس حمایت از اسرای فلسطینی که در الجزایر برگزار شده بود بازگشته است . او یادآوری می کند ؛ غزه بزرگترین زندان روباز جهان است که یک ونیم میلیون شهروند فلسطینی در آن زندانی شده اند و به این دلیل شایسته هست که پیش از هر زندانی به زندان غزه توجه داشته باشیم .
ساعت تقریبا هشت صبح هست ، حالا دیگر با اسامی هم آشنا هستیم خانم های امت با خانم های کاروان دور یک میز گرد کوچک در رستوران فرودگاه امام خمینی نشسته ایم . چیزیکه در آنجا البته زیاد یافت می شود میز هست ولی هیجان با هم بودن اجازه نمی دهد بیش از یک میز را اشغال کنیم . فقط خانم اعظم.آ را نمی بینم . مدورا خیلی خسته به نظر می آید از وقتی که سفر زمینی خود را آغاز کرده اند نتواسته اند چند ساعت به راحتی در جایی بخوابند و اینهم فقط و فقط به دلایلی مربوط می شود که برای سیاستمداران بد قول مهم هست و اما مبارزان جوان با نیرویی مضاعف تصمیم می گیرند با دو پرواز خود را به کاروانی که از آن جا مانده اند برسانند تا با سر سختی تمام برنامه زمینی خود را طی کنند . به این دلیل با آنها به فرودگاه مهر آباد می رویم . از اینجا به زاهدان پرواز می کنند . ساعت 10 صبح چهارشنبه است، ما جا مانده ایم !
متاسفانه سعادت نداشتیم از زاهدان با کاروان همراه باشیم . البته استقبال مردمی در زاهدان مطابق با شنیده ها و همچنین اخبار بسیار دیدنی بود و حتی یک دسته کودک و نوجوان با لباس های همگون برای استقبال از بخشی از کاروان در فرودگاه حاضر شده بودند.
پنجشنبه صبح ساعت 10؛ کرمان
بعد از استقبالی گرم و پر از دوربین های عکسبرداری و فیلمبرداری که تنها راه فرار از آنها خم شدن و دور شدن از حوزه دید آنهاست بیرون ساختمان فرودگاه کرمان ایستاده ایم. اعضای کاروان با پرچمهایشان عکس می گیرند و فریاد زنده باد فلسطین(VIVA Palestine) و زنده باد غزه و... به گوش میرسد . من جمع آقایان را نمی دانم اما در جمع خانم ها سه نفر بسیجی کرمانی هم هستند که برای استقبال آمده اند از آنجاییکه این سفر با هدف اتحاد مردم بر ضد رژیم اشغالگر کلید خورده به طور پیش فرض دوست هستیم و اینطوری سر صحبت را با یکی از خانم های اندونزیایی که اتفاقا خبرنگار هست باز می کنیم چند دقیقه پیش توی سالن فرودگاه از ایشان پرسیدیم که شیعه هست یا سنی ، و او جواب داد مسلمان هستم . حالا برای ما شرح می دهد که اگر کسی در گوگل به دنبال اطلاعاتی درباره حزب الله لبنان یا ایران اسلامی بگردد مطالب دور از واقعیت و منحرف زیادی می یابد که اصلا ایران را معرفی نمی کند ولی وقتی به ایران سفر کند می بیند که حقیقت چیز دیگری است و این موضوع درباره حزب الله لبنان نیز صادق است . او که با فرزند علامه شیخ فضل الله و همچنین شیخ نعیم قاسم دیدار و گفتگو داشته و از این امر کاملا به خود می بالد می گوید در اندونزی مطالب درباره ایران بسیار کم یافت می شود مخصوصا به صورت کتاب و مثلا به زبان انگلیسی درصورتیکه مردم علاقمند هستند درباره ایران و لبنان بیشتر بدانند و در اینباره حساسیت زیادی نیز دارند لحن گفتارش برای من غیرتی اسلامی را تداعی می کند . به او جواب می دهم که مطمئنا در ایران کتاب های زیادی به زبان انگلیسی درباره ایران و حتی مسائل دیگر داریم ولی البته مشکل از خود ماست که در این زمینه کم کاری کرده ایم . کتاب های ترجمه شده به انگلیسی را برای خودمان نگه داشته ایم به جای اینکه آنها را برای دوستداران دین و فرهنگ مان قابل دسترسی کنیم !
اولین برنامه در کرمان بازدید از مقبره شاه نعمت الله ولی است او که متولد شهر حلب در سوریه است در چهار سالگی حافظ قرآن می شود و در 24 سالگی به مقام اجتهاد می رسداو منجم، ادیب و شاعر نیز هست . تلاشهای او و مسافرت هایش به هند باعث گرایش هندی ها به اسلام می شود او سپس آخرین سالهای عمرش (حدود 25 سال آخر ) را در شهر کرمان به سر برده و حدود 550 سال پیش وفات نموده این مقبره به دستور احمد شاه بهمنی که در هندوستان حکمرانی می کرده برای یادبود او ساخته می شود بعدا تعداد هشت نفر از فرزند زادگان و اعقاب وی نیز در دکن هندوستان ساکن بودند که دلیل آن تمایل و ارادت جانشینان احمد شاه بهمنی به جانشینان نعمت الله بوده است . "سیطره معنوی سلسله نعمت اللهی در هند موجب رواج تصوف و تشیع در آنجا خصوصا در منطقه دکن شد و از این راه زبان فارسی و تشیع نیز در آنجا گسترش یافت"(1)
همچنین "شاه نعمت الله ولی مذهب خود را مذهب جامع می شمارد ؛ زیرا می تواند تحت رایت خود شیعه و سنی را آشتی داده و در یکجا گرد آورد. او در طی سفرهای طولانی خود در اقطار سرزمین پهناور اسلامی همه را به یگانگی ، اتحاد ،دوستی و محبت فرا می خواند و می گوید : تو میل مذهب ما کن". (2)
در ابتدای ورود به این محل وارد صحن اول می شوید ولی بعد از عبور از یک دالان کوچک در انتهای این صحن وارد صحن دوم می شوید که مقبره شاه نعمت الله در انتهای آن قرار دارد هر چهار طرف صحن دارای حجره می باشد بعضی افراد کاروان حتی موفق به دیدن خود مقبره شدند و کلید دار درب آنرا که به ندرت باز می شود برای آنها گشود ولی من دیر رسیدم و فقط به مسجد کوچک آن که دارای تزیینات زیبایی است وارد شدم و ورود به این قسمت هم که برای عموم آژاد است ! از نکات جالب دیگر کاروانسرایی است که پشت این بنا احداث شده و این بنا در طول صدها سال به تدریج به این صورت در آمده و به آن افزوده شده است گرچه قسمت اصلی آن به دستور احمد شاه بهمنی بپاس زحمات نعمت الله در ترویج اسلام و ارادت خاص وی به او که رونق سلسله خویش را ،مدیون او می دانسته از 833 تا 840 بنا می شود.
کاروان یک بار دیگر سوار بر اتوبوس ها شد و اینبار به سمت باغ شاهزاده ماهان به راه افتاد دیدن باغ شاهزاده ماهان باعث تداعی باغ فین کاشان در ذهن "ِاما" زن دیگر ادونزیایی و شیعه که اتفاقا سیده هم هست شد زیرا که او چنین باغی را در یک فیلم داستانی درباره ایران که ما حدس زدیم می بایست زنگی امیر کبیر بوده باشد مشاهده کرده بود . اِما بسیار تحت تاثیر فرهنگ ایرانی ها است و نسبت به امام راحل و امام خامنه ای و روحیه استکبار ستیزی ایرانی ها ارادت خاصی دارد میگفت اسلام را شخصی که مشهور به والی نهم بوده به اندونزی آورده است وقتی سعی کردم بیشتر در اینباره صحبت کنم گفت" ما (اندونزیایی ها) جوجه ایم،we are chickens"(کنایه از ترسو بودن) گرچه من مردم اندوزیایی و غیرتشان را خیلی دوست دارم و نمی توانم فراموش کنم در بسیاری از مسائل جهان اسلام آنها اولین کسانی هستند که دست به راهپیمایی می زنند و بسیار غیرتمندتر از ما می باشند.
سفره خانه شاهزاده ماهان بسیار زیبا بود و اگرچه حالت قدیمی خود را حفظ کرده بود ولی میز و صندلی های آن فرهنگ غربی را تداعی می کرد.
بعد از ناهار در حالیکهما با بخش اندونزیایی کاروان در حال برگشت هستیم با بخش هندی کاروان که برای ناهار به همان سفره خانه می روند ملاقات می کنیم ، درواقع مدتی را در اتوبوس هایمان منتظر می شویم تا بقیه کاروان بعد از صرف ناهار به ما بپبوندد و یکباره همه با هم حرکت کنیم.
در مسیر دانشگاه کرمان متوجه تعئادی موتور سوار می شوم که با پرچمهای رنگین محرم یا با پرچم ایران و یا حزب الله کاروان را همراهی می کنند استقبال جلوی در ورودی دانشگاه خیلی بیشتر است و تمام مسیر را تا آمفی تاتر دانشگاه با شعارهای مرگ بر اسراییل زنده باد غزه زنده باد فلسطین به زبانهای فارسی انگلیسی و هندی می پیماییم
viva Gaza viva Palestine, from the river to the sea Palestine will be Free. Jei jei Palestine
(زده باد فلسطین ، هندی) و..
چند نفر از اشخاص و استادان برایمان سخنرانی می کنند از جمله دکتر بنیسی برایمان می گوید از پیام دبیرکل سازمان ملل که :" 62 سال پیش در قطعنامه ...پیشنهاد دو دولت را دادیم دولت اسراییل وجود دارد و دولت فلسطین اکنون وجود ندارد و فلسطینی ها دارند برای طییعی ترین حقوقشان که حق داشتن زمین است تلاش می کنند"
همچنین "در سپتامبر 2009 کمیسیون حقیقت یاب در مورد غزه گفت که : این احتمالا جنایت جنگی محسوب می شود و جنایت علیه بشریت است و خواستار بررسی آن در کمیسیون ... سازمان ملل شد"
کل جهان اکنون دارد این واقعیت را قبول می کند که صلح واقعی باید در خاورمیانه برقرار شود
از چه طریق ؟
از طریق پایان داد به این موجود که اسراییل نامیده می شود و جایگزین کردن دولتی که چند مذهبی و چند ملیتی است
وراه حل دوکشور نتیجه نداده است
تلاش برای حقوق یکسان برای همه مردمی که آنجا زندگی میکنند باید ادامه پیدا کند . ما برای مردمی که می خواهند این را عملی کنند آرزوی موفقیت می کنیم .
[امام حسین ] در میانه جنگی با حاکمان که تعدادشان هم زیاد بود فریاد زد آیا کسی هست که مرا یاری کند؟ ما فکر می کنیم که این صدا زنده است و ما وظیفه داریم به آن پاسخ دهیم گرچه امروز فلسطینی ها و حامیانشان نمی گویند:
هل من ناصر ینصرنی بلکه می گویند آِیا مبارزی هست؟ یعنی مبارز میطلبیم .
ما اعتقاد داریم اگر صدای کمکی بیاید و به آن صدا پاسخ ندهیم آنرا (کسی را که پاسخ نداده) مسلمان واقعی نمی دانیم آنرا انسان عدالت خواهی نمی دانیم .
بعد از صحبت چند تن از فعالان صلح و گفتن دلایل حضورشان و شرکت در این کاروان گفتند بعد از به آتش کشیدن پرچم اسراییل و لبیک به ندای اذان به بازدید موزه دفاع مقدس رفتیم. علاوه بر ادوات جنگی و یا وسایل نظامی که در آنجا بود تصاویر نقاشی شده ای هم بود که توجه را جلب میکرد از جمله تصویر سلام دادن امام حسین بر مزار یک شهید (برداشت من از تصویر) .
پذیرایی و اسکان مهمانان کاروان بسیار سخاوتمندانه بود باورم نمی شود که یک کاروان را در بهترین هتل های کرمان و در اتاق های دو و سه نفره اسکان داده اند! اینرا به دوستم نیز گفتم.
صبح از جا برمی خیزیم و اینبار به سمت یزد به راه می افتیم ، در طول راه محمد حسین که یک اندونزیایی سنی است و در تمام طول راه از وقتش برای آموختن زبان بهره میگیرد ردیف نهال های کوتاه کنار جاده را نشان می دهد و می پرسد اینها چیستند ؟ کسی نمی داند یکنفر میگوید شاید نهال های پسته باشند
یزد
در یزد به طور باورنکردنی مورد استقبال قرارمی گیریم از همان اول که وارد می شویمموتور سوارها و دوچرخه سوارها دنبالمان می گذارند به هر عضو کاروان یک قرآن انگلیسی یک دسته کارت پستال و یک "دی وی دی" درباره یزد می دهند همچنین با میوه هایی که به زیبایی بسته بندی شده اند از ما پذیرایی می کنند از یکی از یزدی ها می پرسم اسم این میدان چیست ؟ می گوید : مشهور به میدان صدا و سیما است. هرخیابان و میدانی را که پشت سر می گذاریم موتور سوارها و دوچرخه سوار ها کنار اتوبوس دیده می شوند همچنین مردمی که کنار بعضی خیابان ها یا در میدان ها جمع شده اند برایمان دست تکان می دهند اما این دوچرخه سوارها هیجان مضاعفی به استقبال داده ا ند اعظم.آ با هیجان آنها را نشان می دهد به انگلیسی می گوید دوچرخه سوارها را ببینید تمام این راه را دارند رکاب می زنند.هنگامیکه به تقاطع خیابان قیام در بازار یزد رسیدیم اتوبوس ها متوقف شدند و در میان جمعیت پیاده شدیم ، من نمیدونم تعداد افراد چقدر بود چون امکان دیدن صحنه را از بالا نداشتم ولی شور و هیجان و استقبال آن جمعیت به حدی بود که اتوبوس ها برای مدتی نمی توانستند به جلو حرکت کنند. چند دختر بچه که لباسهای سبز روشن یک دست پوشیده بودند گل های مصنوعی زیبایی را به بعضی از اعضای کاروان دادند ولی بیشتر این گل ها به "اِما" رسید طوریکه یک دسته گل شده بود!
یکی از اعضای کاروان شعار می داد تا بقیه تکرار کنند ولی دختر بچه ها چون معنی شعار را نمی دانستند با تردید به هم می نگریستند تا اینکه برایشان توضیح دادیم که Free به معنی آزاد کنید و Palestine به معنی فلسطین است و ترکیب این دو یعنی فلسطین را آزاد کنید با این توضیح کوچولوها هم راضی شدند که با ما شعار بدهند!!
هرچه بود به خاطر تراکم جمعیت که اجازه عبور اتوبوس ها را نمی داد و یا به خاطر تاخیر و فس فس کردن خودمان از کرمان ؛ در هر صورت به نمازجمعه یزد نرسیدیم . ناهار را در رستوران مظفر خوردم که واقعا زیبا بود تو گویی ذره ای فرهنگ غرب در آن یافت نمیشد ، تنها مظهر فرهنگ غربی در آنجا یک ردیف میز و صندلی بود. به غیر از این مورد همه چیز ایرانی صرف بود تخت های فرش شده در سه ضلع رستوران و غذای کاملا ایرانی و پذیرایی ایرانی ، از اعظم چیزی پرسیدم و او در جواب من گفت همه شما خیلی زحمت می کشید همه چیز مرتب هست نگران نباش و از این قبیل و اشاره او بیشتر به بسیجی ها بود. گفتم من مثل شما کاره ای نیستم زحمت ها مال افراد دیگه هست (به عبارتی بسیجی ها).
ریزه کاری های جالبی هم وجود داشت مثل ملاقات چند کودک با خانم های کاروان و هدیه دادن عروسک ، یا تولد یکی از بچه ها که به او تبریک گفته شد . وقتی سوار اتوبوس هایمان شدیم فرزند کوچک یکی از یزدی ها از پله های اتوبوس بالا آمد و پشت فرمان راننده نشست و گرچه خیلی کوچک بود ولی ور رفتنش به صفحه جلوی راننده باعث خنده و شوخی همه شد میگفتند میخواهد برود غزه و دیگه هم پیاده نمی شود!
اصفهان
به نماز جمعه یزد نرسیدیم ولی به اصفهان رسیدیم
یک حاخام دین یهود برای ما سخنرانی کرد و گفت که چطور در مزامیر داوود آمده که کسی که ظلم می کند دو دستش قطع خواهد شد و ولی کسیکه ستمدیده هست پیروز خواهد شد زیرا که خدا با ستمکار نیست و با مظلوم هست و اینرا مرتبط با حمله رژیم صهیونیستی به غزه دانست که گرچه با تمام قوت و نیرو صورت گرفت ولی در نهایت این مردم مظلوم غزه هستند که پیروز بیرون آمدند و به همین دلیل صهیونیست ها بازهم شکست خواهند خورد.
همچنینن نماینده ارامنه از مهمان دوستی ایرانیان گفت و اینکه ایرانی ها در زمانی نه چندان دور چطور از ارامنه ای که به خاطر جنگ به ایران آمدند حمایت کردند و اینکه ارامنه ایران با مردم فلسطین احساس همدردی دارند.
فردای آنروز یعنی شنبه 27 آذر برای بازدید از میدان امام و عالی قاپو و مسجد شیخ لطف الله و مسجد امام رفتیم کاشیکاری های زیبای مساجد توجه مهمانان را بسیار به خود جلب کرده بود و آمروتا ازیکی از کاسه های سنگی بزرگی که سابقا در آن آب برای وضو می ریخته اند عکس گرفت ولی توضیح اینکه اندازه این کاسه سنگی به قدر میزان آب کر است بسیار سخت مینمود .
در گلزار شهدای اصفهان گویا نوروز علی بن موسی (مطمئن نیستم ) از من پرسید آیا در جنگ ایران و عراق شهدای خانم نداشته ایم ؟ آنوقت افرادی از اصفهان که همراه ما بودند مکان دفن شهدای خانم که یا در بمباران و یا در هنگام امداد رسانی شهید شده بودند را به ما نشان دادند بعلاوه افرادی که در جمعه خونین مکه شهید شده بودند و نماز مغرب و عشا رو به جماعت در مسجدی در کنار گلزار شهدا خواندیم
قم
به قم رسیدیم ساعت 11: 30 دقیقه شب در قم بودیم و چه جمعیت زیادی برای استقبال ما آمده بودند همه افراد داخل اتوبوس از اینکه اینوقت شب مورد استقبال قرار گرفته اند بهت زده بودند و این بهت زدگی بیشتر شد وقتی کودکان خردسال را در آغوش والدینشان دیدند یه کودک خردسالی هم بود که در آغوش پدرش بود و در یک دستش تفنگ داشت و با دست دیگرش علامت "V " ساخته بود از بس که خردسال و معصوم بود توجه همه را جلب کرده بود خانم اعظم.آ به پدراو اشاره کرد بده به ما ببریمش و ظاهرا پدر بچه به خودش اشاره کرده بود که پس من چی؟
ولی انصافا ما همه جا به راحتی از ماشین پیاده شدیم ولی توی قم نصفه شبی ، اینقدر جمعیت استقبال کننده زیاد بود که پیاده شدن از اتوبوس هم مشکل بود !
صبح روز بعد عده ای که زرنگتر بودند برای دیدار آیت الله مکارم رفتند ولی بقیه از این فرصت جا ماندند و وقتی که به نزدیکی های آنجا رسیدیم دسته اول در حال بازگشت بودند و فرصت از کفمان رفت با اینحال همه موفق شدند با آیت الله جوادی آملی ملاقات کنند و حتی نماز جماعت بخوانند سخنرانی آیت الله جوادی آملی بسیار گیرا بود به خصوص وقتی ایشان توضیح دادند به کسانی که غیر مسلمان هستند می گویم که" اول اسراییل درون خود را بکشید".
و البته تکبر در برابر حق همان راه و روش صهیونیست هاست و دینی به غیر از اسلام پذیرفته نیست
همایشی هم در سالن تبلیغات اسلامی با حضور جمعی از مردم قم برگزار شد ، راستی چرا ما فکر تاسیس یک ناتوی(NATO) اسلامی نیستیم؟
یک خانم برای همه زنانی که همراه کاروان بودند پیشانی بند یا زینب و پلاک یا ابوالفضل آورده بود ، کوشبو کلی احساساتی شد و گریه کرد یه نفر از خبرنگارها هم هی عکس گرفت سر فرصت !
‘گلزار شهدا ، مرقد امام ، تهران
هنگام غروب آفتاب به گلزار شهدا رسیدیم وبا استقبال پرشور مردم تهران و شهردار تهران (آقای قالیباف ) مواجه شدیم بعد از آن کاروان به مقبره های شهدا سری زد و از جمله شهید چمران و از آنجا برای بازدید از مرقد مطهر امام (س) رفتیم حرف آقای مصطفوی با این مضمون که قرار است شما به عنوان اعضای این کاروان پرچم مبارزه با استکبار را در دست بگیرید خنده اطمینان و غرور بر صورت های خانم های هندی و اعضای کاروان نشاند.
شب هنگام به تهران رسیدیم ، چند قطره باران آمد .
فردا صبح (دوشنبه) استقبال در میدان فلسطین شاید کم بود ولی در عوض آمفی تئاتر دانشکده فنی جای سوزن انداختن نداشت و علاوه بر سخنرانی اعضای کاروان و دیگر مدعوین صحبت های رییس جمهور محترم هم زینت خاصی به این برنامه بخشید. صحبت رحیم پور ازغدی و تحلیل های ناب او اما چیز دیگری بود خصوصا هنگامیکه صحبت هایش را با این مضمون خاتمه داد که ، " ...کدام کشورها و ملت ها از تجاوز اینها (آمریکا و اروپاییان)در امان بوده اند حتی مالزی و اندونزی هم در امان نبوده اند حتی ثروت های بنگال هند نیز به تاراج رفته است ...نکته ایبنجاست که اول مفاهیم را جابجا می کنند...ابتدا مفهوم یهودی سرگردان را مطرح کردند و چند دهه هست که پشت این شعار مشغول جنایت هستند...هتسل هرگز یک فرد مذهبی و یهودی نبود ...تئودور هتسل به وضوح بیان کرد که این دولت یهودی که در فلسطین تشکیل خواهد شد ژاندارم غرب در خاورمیانه خواهد بود ...هتسل از یهود به عنوان پدیده استراتژیک و سیاسی نام می برد ...هرکس از حق مظلوم دفاع کند تروریست محسوب می شود من مطمئنم نام اعضای این کاروان در لیست تروریست ها ثبت می شود من برای شما تروریست ها آرزوی موفقیت می کنم "(و این مزاح باعث خنده جمعیت شد) و البته هیچکدام از ما تروریست نیستیم بلکه همه ما برای برقراری عدالت هست که قدم بر می داریم.
بازدید از برج میلاد و مجلس بسیار جالب و آموزنده بود تمام کاروان برای بازدید برج میلاد رفت . به عنوان یک تهرانی اولین باری بود که برج میلاد را از نزدیک مشاهده میکردم . چقدر زیبا بود البته ساختمان های اطراف برج میلاد که شاید اداری هم باشد از خود برج جالبتر بود ، رستوران و فروشگاه هایی که در پای برج ساخته شده اند بسیار دیدنی تر و زیباتر از خود برج بودند.
در هنگام بازدید از مجلس به سالن اصلی مجلس شورای اسلامی هم رفتیم و البته توصیف زیبایی آن مشکل است . از شما دعوت می کنم در جلسات علنی مجلس که عموم مردم می توانند در آن حضور بیابند از مجلس دیدن کنید !
متاسفانه از قزوین و زنجان جا ماندم و هنگامیکه کاروان زنجان را به مقصد تبریز ترک می کرد به کاروان رسیدم . البته نکته جالب این بود که ظاهرا بعضی از اعضای کاروان به خصوص در زنجان که برف بر روی زمین هم نشسته بود برای اولین بار در عمرشان با آن مواجه شده بودند ، به عبارت دیگر برای اولین بار بود که برف را می توانستند لمس کنند و ناگفته پیداست که مراسم عزاداری دهه اول محرم و تاسوعا و عاشورا در قزوین و زنجان بسیار باشکوه برگزار می شود و شهرت دارد و فکر میکنم اعضای کاروان از دیدن آن بهره مند شده باشند.
تبریز
سه شنبه شب حدود نه شب به تبریز رسیدیم و البته همان شبانه مورد استقبال قرار گرفتیم . سخنرانی شهردار در آن هنگام شب حکایت از مهمان نوازی و نهایت توجه مردم و مسئولان تبریز به این کاروان بود ،خصوصا اسکان کاروان در هتل ائل گلی (پارس) تبریز نهایت مهمان نوازی و سخاوت تبریزی ها بود. فردای آنروز برای بازدید از موزه آذربایجان رفتیم که پر از اشیاء عتیقه و سکه های ادوار مختلف ایران و همچنین مجسمه های ساخت یک هنرمند ایرانی بود که از کودکی تا پیری را مجسم نموده بود همچنین دیو هفت سر استکبار جهانی که یکی از سرها هم مربوط به سلاح های اتمی بود و جلوتر از همه هم قرار داشت را یکی دیگر از مجسمه هایی بود که دیدیم
یکی از مجسمه ها هم مربوط به مردی بود که درمیان آتش نشسته بود بعد از پرسش متوجه شدم ظاهرا این تجسم مردی آمریکایی به نام بولنت فیلیپ می باشد که در اعتراض به جنگ ویتنام دست به خود سوزی زد!
مسجد کبود تبریزکه در نگاه اول ار اینکه چنین نامی به آن داده شده است تعجب خواهید کرد در حقیقت از بیرون شبیه به یک مسجد آجری است ولی در واقع ساخت آن 550 سال قبل انجام شده و سپس در یک زلزله قسمت بزرگی از آن فرو ریخته سپس باز سازی شده است . وقتی داخل آن را ببینید دلیل چنین نامگذاری ای را درک می کنید. دیوارهایی از مسجد که در اثر زلزله فرو نریخته دارای نقوش زیبایی بر روی زمینه آبی روشن یا آبی تیره می باشد و به همین دلیل شاید به مسجد کبود معروف شده است.
مراسم عزاداری در استانداری تبریز نیز بسیار دیدنی بود ، جمعی از اعضای کاروان در آن حضور پیدا کردند و به سیتنه زنی پرداختند از جمله آقای میتی بوروالا ، شخصی که در راه اندازی این کاروان نقش کلیدی داشته است . سپس کاروان برای شام به ائل گلی تبریز رفت و به این ترتیب آخرین شب کاروان در ایران سپری شد فردای آنروز با بدرقه دانشحویان کفن پوش تبریزی کاروان از ایران خارج شد.
کاروانی که در انجام بسیاری از اهداف خود تا کنون موفق بوده است
(1) مجموعه مفالات درباره شاه نعمت الله ولی ص 119 پ آخر
(2) همان کتاب بالا ص 50 پ آخر