در حال بارگذاری ...

یکی از مخاطبان پایگاه رسمی اتحادیه بین المللی امت واحده، نمایشنامه ای را درباره غزه و کربلا نوشته و آنرا در اختیار ما قرار داده است.

متن زیر نوشته ای از یکی از مخاطبان سایت است که پیرامون کربلای دیروز و امروز نوشته شده است. این نمایشنامه و امثال آن می توانند با تقویت و گسترش، به نمونه هایی قابل توجه تبدیل شوند.

بسم رب سید الشهداء و الشهداء والصدیقین

{دسته عزاذاری بر طبل کوبان وزنجیر زنان در حالی که پرچم های فلسطین و یا حسین شهید در کنارهم بین آنهابه احتزاز درآمده  درخطوطی وموازی وارد صحنه می شوند بر گرد هم حلقه میبندند}

مداح می خواند:

کاش بودم شعله تا شمع مزارت می شدم                           چلچراغ زائر شب زنده دارت می شدم

کاش بودم پرچم حاشیه دار ما تمت                                تا که زینت بخش بزم سو گوارت می شدم

کاش بودم حلقه حلقه همچو زنجیر عزا                            بر کف دل بی قرار بی قرارت می شدم

کاش بودم خاک و می دادی بها برمن که من                     خاک چای ذوالجناح را هوارت می شدم

کاش بودم من سپر تا در حجوم تیغ مست                         مانع شمشیر خصم نا بکارت می شدم

بازیگران باهم زمزمه میکنند :                     یا لیتنا کنا معک                                                                                {مداح در میان زمزمه ی بزیگران همچنان می خواند}                                                                                                                                                                                                                                                 کاش بودم قطره ی آبی و از روی وفا                            شبنم لب های خشک سیر خوارت می شدم

{صدای زمزمه ی بازیگرا ن بلند وبلند تر می شود}

 

کاش بودم در شب شام غریبان تا که من                        پاسدار خیمه ی بی چاسدارت می شدم

 

 

{بازیگران زنجیرزنان می چرخند ومی خوانند}

 

یا لیتنا کنا معک...

بازیگر1:{ در میان عزاداران بلند و با حسرت }

یا لیتنا کنا معک ،یا لیتنا کنا معک،ای کاش با تو بودم ،ای کاس با تو بودم ،{با فریاد بر زمین می افتد} ای کاش با تو بودم حسین.

{همه ی بازیگران کنار می روند او دروسط صحنه سر در گریبان فرو برده.صدایی قدسی با صوتی ملکوتی بر صحنه جاری می شود}

هل من ناصر ینصرنی

بازیگر1:      {سر بلند می کند وبا شگفتی اطرافش را می نگرد}این مرد کیست؟

{بازیگران یک به یک به جلوی صحنه می آیندو و چون مسخ شد گان بی توجه به سوال های اوبه جایی اشاره میکنند و این جملات را بر زبان می آورند}

بازیگر2 :     غرق در خون، سرشار زیبایی،عمامه وردایش را ریوده اند و باد ،خاک ونور بر تن صد چاکش می پاشد.

صدا:           هل من ناصر ینصرنی

بازیگر1:      {پریشان}این مرد کیست؟

بازیگر3:      چون خورشید پاره پاره بر خاک تابیده وشمشیر ها ونیزهای تنش در تلا لویی شگرف می در خشند.

بازیگر4:   سرش را از قفا...گودال دیگر تشنه نیست...

صدا:        هل من ناصر ینصرنی

بازیگر1:    تو تو کی هستی؟ محض رضای خدا یک نفر نام این مردغریب رو به من بگه؟

بازیگر5:    اسب ها، بی تاب تاختن ثم بر زمین می کوبند واو در قتلگاه تنهاست ،زنی می شکند...

بازیگر1:    این مظلوم ؟!

بازیگر6:    او حسین است... حسین.

بازیگر1:    {میگرید ودر خود می شکند}حسین، حسین مظلوم، مظلوم عالم حسین {پریشان و با شتاب به سویش می دود} مولا...                 .   مولا حسین{دو تن از بازیگران با نیزه های خود جلوی اورا می گیرند پشت نیزه ها می ایستد وبه جلو خیره می شود }     

این جا باید کربلا باشد .{ صحنه با صدای انفجاری مهیب از هم می پاشد از اطراف صحنه خاک بر زمین می بارد  }                 

{سه دختر دبستانی با کیف و لباسهای پاره ی جیغ می کشند در صحنه می دودند یکی از آنها به زمین می خورد. }

بازیگر1:   {به سویش می شتابد از زمین بلندش می کند}

{پرستاری کود ک خون آلود را در آغوش گرفته و فریاد میزند} بچه ها رو نجات بدین  هنوزچند تاشون  زیر آوار موندن{ از صحنه می گزرد، چند نفر برای کمک   می شتابند}

بازیگر1:    {به کودکی که سخت ترسیده و  می کوشد تاخود را از دستان مرد برهاند}چی شدی تو عمو جون ؟!اوخ اوخ نگاه کن از                    سرتم که داره خون میاد ، کفشات کو ؟ {کودک برای رهایی تقلا میکند } کجا می خوای بری با این پاهای برهنه ؟                   هم  جا شیشه وسنگ ریخته! تو از چی اینقدر ترسیدی کو چولو ؟ {کودک بریده بریده }خو.. خونه ...خراب...خرابه

مرد:          خرابه؟! گوشه لباست انگار سوخته، بزار ببینم ؟ {خم می شود وگوشه ی  لباس کودک را در  دست می گیرد با تاسف به                 آن خیره می شود}به تو چی گذشته؟{کودک لباسش را از دستش بیرون می کشد وی گریزد}

مرد:          {داد میزند} کجا می ری  صبر کن

{مرد به دنبال دختر از صحنه بیرون می دود لحظه ای نمی گذرد که عقب عقب وارد صحنه می شود پیش رویش زنی نوزادی را در آغوش گرفته وبا حالی غیر طبیعی برای طفلش لالایی می خواند }

زن:           هیس چه خبرته ؟الان بیدار می شه؟ چطو ر دلت می یاد بیدارش کنی ؟ببین  چقدر آروم خوابیده {نوزادش را نشان میدهد }

 

مرد:    {مرد گیج وناراحت} ولی انگار  این طفل ساعت هاست که ...

زن :     سا عت ها بیتابی کرد ، یک لحظه  آروم نگرفت ، چقدر به خود پیچید واز درد ناله کرد،

چقدر پا بر گهواره کشید ، ولی حالاخوابیده، مادر براش بمیره هیچ وقت نمی تونست اینقدر طولانی بخوابه گرسنگی خواب  رو هم ازش گرفته بود ،بخواب مادر  لا لا لا لا.

 

مرد :  این بچه نفس ...

زن:      خدا می دونه نفسم به نفسش بنده ، تموم رندگیم تو چشما ی معصومش خلاصه میشه بچه ها شیرینن ولی به این ماها که می رسن عجیب خواستنی میشن. می خوای بغلش کنی ؟ بیا بگبیرش فقط یه شرط داره  مواظب گردنش باش بچه شش ماه نمی تونه  گردنش رو خوب نگهداره خیلی حساسه  .بگیرش!

مرد:   { با بغض}  خدا بهت صبر بده

{ با اندوه  از کنار زن می گزرد.صدای حق حق زن اورا برجای میخکوب می کند }

زن:    {با گریه }چند قطره ... فقط چند قطره .. پزشکای بیمارستان می گففتن با مقدار کمی دارو می شه مانع مرگش شد

{جلو می رود کودک مرده اش بر سر دست می کند رو به تماشاچیان}

چند قطره دارو می تونست جون طفلم رو نجات بده . چرا ادریغ کردید؟

مرد:  خدا لعنتشون کنه صهیونیستای کثیف !

من با اونهایی که جواب گرسنگی وبیماری کودکم رو با بمب و موشک دادند حرفی ندارم مرد !مخاطب من شما یید { فریاد می کشد} چرا دریغ کردید؟یه سوال؟ صدای گریه های طفل شیر خوار من به گوشتون رسید و  بی توجهی کردین؟ به خدا ..بخداقسم سکوت شما از هر جوابی کمر شکن تره { فریاد میزند} یکی به من جواب بده؟! گناه طفل من چی بود؟ نگید بی گناهی که که به زخم دلم دامن می زنه... نگید معصومیت که مرو از پا در می آره....: ای مرد من برای مرگ این معصوم جواب قانع کننده ای می خوام !

مرد:  { دستش را بر گوشهایش می گیرد تا چیزی نشنود} بس کن دیگه؟  کافیه ؟

زن:     می تونی گوشات و بگیری ؟می تونی هلهله کنی و کف و سوت بزنی تا صدای من رو نشنوی، ولی من این داد خواهی  رو پیش خدایی می برم  که  به سمیع بود نش ایمان دا رم.{می گرید } خدایا شاکیم شاکی !

{مرد پشیمان و حسرت زده  می نشیند }

زن:   {طفل خود را نوازش می کند و با او درد ودل می کند }   در این زمانه ی  قحط الرجال تو باید مردانگی کنی پسرکم، تو باید تاوان    مقاومت مارا بدی ،تو باید هزینه ی این استقامت  باشی، روشنه  که زود از پای در میای چون به  جای یک مردایستا دی !{از صحنه بیرون می رود}

         {صدای گلا یه ی آرامی توجه اورا جلب می کند .مردی بر سر تابوتی که بر آن پرچم فلسطین کشیده شده می نالد جوان      زیبایی بالا ی تا بوت آرام نشسته و دست بر شانه ی پیرمرد نهاده  }  

پدر:      پا شو پسرم ،پاشو عصای دستم ،تکیه گاه پیری  من پا شو ...یوسفم چشم باز کن {میگرید به آسمان خیره می شود }        من این قربانی رو برا خودت دادم  ازمن بپذیر بمیرم برای داغ دل حسین اون چی کشید

مرد:     انگار  این مرد روضه  می خونه ؟

{پیرمرد بر می خیزد با حزن ونیاز کلمات را بر زبان جاری می کند }

پدر:      قدم بزن علی ،قدم بزن ،پیش چششمم را ه  رو... {جوان زیبا نیز با او همبازی می شود}

جوان  :   پای به میدان میگذارد ،سپاه در بهتی شگرف فرو می رود کسی فریاد می زند الله اکبر او پیامبر است 

پدر:       بگذاردر نور نگاهت  گرم شوم بگذارقدری آرام شوم در این گاه رفتن چشمانت را از پدردریغ مدار  

جوان:   شمشیر می چرخاند و رجز می خوانی و زمین را از تن زخمی ناکسان فر ش می کند

پدر   :   آهسته   آهسته  ترآرام جانم  میوه ی دلم آرام تر در دریای چشمان پدرغروب کن

جوان:      ناگهان شعله ی تیر منقذبن مره بر بالش می نشیند تاب از کفت می رباید بر خاک می افتد{می افتد} و  فریاد می زند پدر!              {پدرخود را به جوان که بر خاک افتاده می رساند واو را در آغوش می گیرد جوان بریده بریده می گوید  }                                این جدم رسول خداست که به تو سلام می رساند ومی گوید : حسین سریع تر به سوی ما بشتاب

پدر :        خدا یا شا هد باش کسی را به میدان  فرستادم که  شبیه ترین مردم به پیامبر بود {با گریه خم می  شود                  صورت بر صورت جوان می گذارد} علی خدا بکشد کسانی را که  توراکشتند  به راستی که اینان نسبت به خدا چه گستاخ مردمی هستمند و نسبت به رسول او  چقدر حرمت شکن!  علی جان بعد از تو خاک بر سر این دنیا   خاک بر سر این دنیا

 {چند جوان با چفیه ی فلسطینی وارد صحنه می شوند تابوت رابر دوش می برن}

 

مداح امی خواند :جوانا ن بنی هاشم بیایید        علی را بر در خیمه رسانید

                   خدا داند که من طاقت ندارنم      علی را بر در خیمه رسانم

{ چند کودک  وارد صحنه می شوند وکاسه هایی که درآنها خاک است را بطرف مرد می گیرند  و خاک هارا بر زمین می پاشند مرد با تعجب می نگرد }

{زنی وارد می شود با قرص نانی در دست}

ببچه ها بیایند اینجا {بچه پیرامونش را می گیرند زن نان را بین آنها تقسیم م یکند } می دونم با این یه زره نون سیر نمی شید . ولی باید صبوری کنید . شاید یکی  پیدا بشه  که  به خاطر شکم های خالی شما سیر نخوابه  . باید امید داشته باشید باشه کوچولو های من امید{.مردی وارد صحنه می شود کودکان را نوازش می کندو می گوید: }

   تشنگی کودکان بی طاقتش می کند{شال سبزی را به گردن می اندازد وبازی میکند} مشک آب را در دست می گیرد وبه دل فرات می زند خنکای آب رویای شیرین سیرابی کودکان حسین را در جانش زنده می کند به سمت خیمه ها می تازد  شمشیرها برای دریدن مشک فرا می روند و فرود می آیند ودست ساقی را می ربایند دست هایش را جا می گزارد حتی بر نمی گردد برای عباس بی دست به خیمه بر گشتن آسان است  آنچه دشوار است  انچه سخت است آنچه عباس از عهده ی آن بر نمی آید بی مشک بر گشتن است ومشک سوراخ می شود ..... قطره قطره... قطره... امیدش به زمین می ریزد   وعباس با صورت   به خاک می افتد  .{به سمت بچه ها می شتابد وآنها را در آغوش می گیرد و می گرید }برایتان خبر می اورند کاروان نجات  بخشتان را بر روی اب های مدیترانه متوقف کرده اند و امیدتان را به یغما برده اند وو مردمان غیوری را که تنها امیدشان رسیدن به شما بود را به محاصره درآورده اند و عده ای از انها را کشته اند گویا مرثیه ی  جانگذاز نا امیدی کودکان بارها بارها باید در تا ریخ تکرار  تکرار شود

{مردی علمی را در دست می گیرد و  می چرخاند  به طرف بچه ها می رود و می خواند }

ای اهل میر وعلمدار نیامد        علمدار نیامد

سقای حسین سید وسالارنیامد    علمدار نیامد

ای اهل حرم منتظر آب نباشید     علمدار نیامد...




مطالب مرتبط

جریان شیرازی عمق استراتژیک ایران را نشانه رفته!
دوجریان دور کننده جهان اسلام از انقلاب اسلامی

جریان شیرازی عمق استراتژیک ایران را نشانه رفته!
دوجریان دور کننده جهان اسلام از انقلاب اسلامی

وجه مشترک بحران سوریه و پس از آن عراق، با جریان شیرازی در این است که هر دو عملا عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران را نشانه رفته اند. بحران سوریه و عراق بدنه اهل سنت دنیا را از ایران جدا ساخته و جریان شیرازی نیز به دنبال جدا کردن شیعیان جهان از ایران است.

|

دلیلی دیگر براثبات طائفی نبودن دول عربی !

دلیلی دیگر براثبات طائفی نبودن دول عربی !

اخیرا اتفاقی در سطح دول عربی رخ داد که بار دیگر ثابت کرد که سران کشورهای عرب اساسا رویکرد متعصبانه مذهبی یا قومی ندارند! چند سال قبل در ایام جنگ 22 روزه و پس از آن جنگ 8 روزه و 51 روزه غزه مظلوم که دولتهای عربی در مقابل کشتار بیرحمانه مردم

|

دفع دو شبهه رایج عربی درباره ایران

دفع دو شبهه رایج عربی درباره ایران

دائما اشتباهات موجود در نظام عراق و سوریه و... به پای ایران نوشته می شود به این اعتبار که ایران یک قدرت منطقه ای است و طبعا باید بتواند جلوی آنها را بگیرد! مثلا می گویند مالکی چرا فلان کار را کرد؟ یا چرا این مساله در سوریه اصلاح نشده است یا چرا فلان حادثه در یمن رخ داد و قس علیهذا

|

نظرات کاربران