بررسی سیره ائمه علیهم السلام در قبال دیگران اتفاقا نشان از تاکید بر اشتراکات و پرهیز از طرح مباحث مورد اختلاف دارد تا بتواند محملی برای محبت و همدلی و همکاری و همراه سازی مهیا شود و البته طبعا اینگونه نیست که در صورت نیاز از بیان عقیده خود و اثبات صحت آن ابا داشته باشند.
► علیرضا کمیلی
در میان کسانی که دغدغه مذاهب اسلامی را دارند جریانی وجود دارد که ما آنها را «مکتب مناظره» نامیده ایم. اینان نه اهل توهین صریح و بی ادبی اند و نه چون جریان تشیع لندنی علیه مساله وحدت سخن می گویند! نه به هیچ سنی فحاشی می کنند و نه به عقاید اهل سنت بی احترامی می نمایند لیکن دغدغه شان این است که مهمترین کاری که باید انجام شود مناظره و بحث برای اثبات عقاید شیعه است!
اصلا تا جایی اصاله البحث هستند که چیزی بنام رفاقت و نشستن و گپ زدن و محبت کردن برای شان معنی ندارد و اگر کوچکترین فرصتی پیدا کنند بی آنکه بی ادبی بنمایند سریع شمشیر بحث را از غلاف بیرون کشیده و سعی می کنند طرف شان را متقاعد به غلط بودن عقیده اش کنند و اگر هم رفاقتی با کسی بکنند با همین هدف است!!
عمری هم گذاشته اند برای اینکه هر نوع شبهه افکنی در عقاید طرف مقابل یا پاسخ به شبهات دیگران را بیاموزند و اتفاقا گاها چنان منابع اهل سنت را زیر و روی کرده و مستمسکاتی برای اثبات عقاید خودشان از آن منابع یافته اند که تصور می کنند طرح آنها کافی است تا همگان مبهوت ادله بمانند و مذهب خود را تغییر داده و به تشیع بگروند! بندگان خدا فکر هم می کنند که کشفیاتی نو از منابع اهل سنت داشته اند و در طرح آن اکتشافات، شوقی عجیب دارند.
پیش تر در مقاله ای پیرامون نوع نقدهای آنان و تبعات سوء آن نوشته ام لیکن اینک می خواهم نسبت این رویه با سیره ائمه اطهار(ع) و نگرش تمدنی امامین انقلاب را مختصرا مورد تامل قرار دهم. همه می دانیم که جواز یک عمل به معنای وجوب آن نیست. فهم نظام اولویت های دین اگر بدرستی صورت نگیرد تمام امور مجاز، می توانند جای خودشان را به امور اصلی و اولویت ها بدهند چرا که هر کسی متناسب با شرایط خودش، نیازهایی را خواهد یافت و مثلا علاقمندان به کلام و کسانی که هنری جز سخن گفتن ندارند، همه عالم را به اهمیت بحث و گفتگو تقلیل خواهند داد.
طبعا هر صاحب عقیده ای اگر نیاز ببیند از مبانی خود دفاع می کند و چنانچه می دانیم در سیره صادقین و امام رضا علیهم السلام با رعایت ادب و احترام چنین رفتاری بروز داشته است ولی آیا این بدان معناست که آنان دغدغه داشته اند تا مردم را دائما به چالش فکری بکشند و با آنان به بحث و مناظره بپردازند؟
بررسی سیره ائمه علیهم السلام در قبال دیگران اتفاقا نشان از تاکید بر اشتراکات و پرهیز از طرح مباحث مورد اختلاف دارد تا بتواند محملی برای محبت و همدلی و همکاری و همراه سازی مهیا شود و البته طبعا اینگونه نیست که در صورت نیاز از بیان عقیده خود و اثبات صحت آن ابا داشته باشند.
این همان رویه ای است که امروز در حوزه های علمی و فقهی ما مغفول است چرا که نه فقط در مساله مذاهب اسلامی که در همه عرصه ها، «تقلیل مساله به ساحت توان خودمان» آسیبی رایج است. مثلا اگر در منطقه ای محروم به تبلیغ می رویم و مردم از فقرشان سخن می گویند ما که خود را «مبلغ» و نه یک «مصلح اجتماعی» و دغدغه مند اجرای احکام الهی می دانیم پاسخی جز سخنرانی برای شان نداریم چرا که متاسفانه جز این توانی بالفعلی هم نداریم!
بنظر می رسد که سیره ائمه به تبعیت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، اصاله المحبه و التواصل بوده است. چنانچه بارها دیده ایم ایشان حتی با مخالفان و کفار نیز چنین رویه ای را داشتند. والله اعلم